-
تو .... من .... و ....
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 22:40
تو .... من ..... و ..... 13 ساعت با هم بودن ! و یک عمر خاطره .... یک عمر حسرت ! یک دنیا عشق ! یک عالم مهر ! یک جهان تو ! یک من و یک کهکشان حسرت .... بعد از سه ماه و دو روز ... ساعت 11 روز 5 شنبه 11 اسفند ماه مشهد میدان تقی آباد جلوی سینما آفریقا ... شرم و اشتیاق و استرس و شوق و دلهره و خستگی و ........ همه با هم تو...
-
کمی آموزنده 5
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1390 23:27
مهمترین دلایل شکست در ازدواج شما در ابتدای زندگی زناشویی خود عهد بستید تا در توانگری و فقر، در بیماری و سلامت و در رویارویی با موانع زندگی در کنار یکدیگر باشید، اما با موفقیت هدایت کردن این مسائل برای یک زوج می تواند دشوارتر از آنچه به نظر می رسد باشد. چه این تحولات به دلیل سرپرستی از والدین پیرتان باشد و یا به این...
-
وقتی که محکمتر به سینه ام می کوبی ...
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 17:16
امیر عزیزم ... مهربون بی همتام ... هیجان های ترس و خوشحالی و گیجی از لحظه ای که زنگ زدی و گفتی برنامت برای اومدن داره 100 درصد میشه مدام دارن جاشون و تو دلم عوض میکنن !!! اونقد طول کشیده که دیگه نمیدونم واقعا اتفاق می افته ... ... ... آره ؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟ نمی دونم چی بگم فقط امیدوارم لحظه ای که اینقدر منتظرش هستیم برامون...
-
کمی هم آموزنده (۴)
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 13:24
چگونه با جنس مخالف رابطه ای سالم داشته باشیم راههای متعددی برای نیل به یک رابطه ی هدفمند و سالم وجود دارد که برخی از آنها متأسفانه در فرهنگ جامعه ما هنوز جا نیفتاده است، در اینجا به این راهکارها اشاره می کنیم: 1- هیچ کس غیر از خودتان مسئول شادی شما نیست! بهتر است اوّل از خودتان بپرسید که چرا هیچ وقت شاد نیستید؟ یکی از...
-
حسرت ثانیه ها ....
جمعه 5 اسفندماه سال 1390 21:29
شیرین من تلخی نکن با عاشق تموم میشن گم میشن این دقایق عاشق تو بی تو به کوه نمیره اگه نباشی تو خودش میمیره ماه من ، گاهی خسوفی گاهی قرص کامل ! و من ناظر ! ناظر همه خوبیها و سختی ها ! تقریبا تمام لحظات رو با هم تجربه کردیم ! توی این سه ماه ! لحظه های اوج و فرود زیادی داشتیم ! ولی جالبه ! میدونی چی جالبه ؟ اینکه توی تمام...
-
دلم دوباره اعجاز میخواهد ...
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 12:39
هیچ وقت هیچ چیز اونطور که فکرش و می کنی و می خوای پیش نمیره ... ما هیچ کدوم نمیخواستیم اینطور بشه !!! ای کاش اون موقع هم که به نهایت پریشونی می رسیم این نکته مهم فراموشمون نشه ! ای کـــــــــــــــــــاش !!! مگه چه کسی غیر من تو رو اینطور دوست داره ... ؟! مگه چه کسی غیر تو من و اینقدر دوست داره که طاقت هیچ حرف و احساس...
-
کمی هم آموزنده (۳)
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 11:11
گامهایی موثر در شیرینی روابط یک اصل ثابت شده می گوید:"ابتدا خود و ارزشهای خود را دوست داشته باش تا بتوانی دیگران را دوست داشته باشی و آنها را ستایش کنی"، همواره مراقب خود و رفتارتان باشید. برای خود و علاقه تان احترام بگذارید. اصالت و جایگاه خود را هیچ گاه فراموش نکنید و دست کم نگیرید. با احترام به خود است که...
-
من هستم و سکوت و غم جاودانه ای ...
چهارشنبه 26 بهمنماه سال 1390 11:03
دور از نشاط هستی و غوغای زندگی دل با سکوت و خلوت غم خو گرفته بود آمد سکوت سرد و گرانبار را شکست آمد صفای خلوت اندوه را ربود *** آمد به این امید که در گور سرد دل شاید ز عشق رفته بیابد نشانه ای او بود و آن نگاه پر از شور و اشتیاق من بودم و سکوت و غم جاودانه ای *** آمد مگر که باز در این ظلمت ملال روشن کند به نور محبت...
-
متاسفم
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1390 19:24
متاسفم ! کلمه ای که خیلی به کار بردم ولی هرگز تصور نمیکردم بینمون بخواد جاری بشه ! گفته بودم که برای من توهین به شعور خط قرمزه ! جایی که حس کنم منو بچه فرض کردن خطه قرمزه ! جایی که احساس کنم من بازیچه ام خطه قرمزه ! ! ! ! ! و تو وارد شدی ! به بدترین شکل واردشدی کاری کردی که نباید ... سه بار این اتفاق افتاد ! دوبار...
-
دریغا گذشته ، گذشته ...
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1390 15:49
گفته بودم من آدمم ، گفته بودم آدما فراموشکارن ... گفته بودم اگه دیدی دارم فراموش میکنم بهم تلنگر بزن .... گفته بودم امیر نگفته بودم ؟!!! پست ماهگرده ... مون یادته ؟ اونجا که ازت با تمنا خواهش کردم هر زمان حس کردی در من نیروی حفظ عشق... کدر شده با تلنگری شفاف من و به راه برگردونی ........ که ما انسانیم و بسیار...
-
دنیا ماله ماست
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1390 21:48
خیلی وقته که فرصت اومدن نداشتم ! خب امتحانات و قطعی و اینترنت و تنبلی من و اتفاقات گذشته ! همه و همه ! باعث شد که چند مدتی غافل بشم از خونه ای که ذره ذره شو با عشق ساختیم ... الانم که اومدم تو دلت سرده و من بیتاب تو .... ماه بانوی من ! ماهی که همه قلبم در گرو لحظه ای از نگاه توئه ! توئی که حسرتت تا بینهایت به قلبم...
-
کمی هم آموزنده (۲)
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1390 09:48
امیرم احساس کردم هر دومون الان به این مطلب نیاز داریم عزیزم ... چگونه با تکنولوژی عشق، آینده را متفاوت از گذشته خلقکنیم ؟ برای برنامهریزی در مورد آینده، اولین اصل این است که یأس و ناامیدی را از دل بیرون بریزی و آن را با آرامش و امید جایگزین کنی زیرا باید باورکنی که تو هم میتوانی با عشق، تمام دستاوردهای زندگی را که...
-
بذار از این دنیای بد ...
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1390 22:08
حریق دریا رو ببین ماهیهای سوخته رو آب از تاول پوست زمین گـُر میگیره مخمل خواب شاعر بیچشم و دهان گم شده در وزن زمان شاپرکهای بیغزل مرثیهگوی عاشقان بذار از این دنیای بد دنیای کور نابلد سفر کنم تا خواب تو به اعتماد شونههات تکیه کنم، تکیه کنم بذار بشم خراب تو بذار بشم خراب تو بذار که توپ مروارید سنگرها رو پُر کنه از...
-
به یاد تو بودم ...
جمعه 14 بهمنماه سال 1390 15:46
با تو ، شورى در جان بى تو ، جانى ویران از این زخم پنهان ، می میــــــــــــــــرم نامت ، در من باران یادت ، در دل طوفان باتو امشب پایان ، می گیـــــــــــــــرم نه بى تو سکوت نه بى تو سخن به یاد تو بودم ، به یاد تو من ! ببین غم تو ، رسیده به جان و دویده به تن! ببین غم تو ، رسیده به جانم بگو چه کنم ؟!...
-
دلخسته ی دیدار تو بی تاب نگاهت ...
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1390 19:06
امیرم ... عشق مـــــــــــــــــــــــــن ! امروز ماهگرد عشقمونه بی همتــــــــــــــــای من ! عشقی که چنان ریشه تو وجود هردومون دوونده که باورش سخته فقط دو ماه ازش گذشته !!! میدونی و میدونم که پنج سال پیشینه ی شناختیمون چقدر تو سرعت و دوام این عشق مؤثر بوده و هست ...! وای امیرم میدونی تو دلم چه خبره وقتی به اتفاقی که...
-
به خود رسیدن
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 17:06
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود بی تو برای شاعری واژه خبر نمی شود بغض دوباره دیدنت هست و به در نمی شود فکر رسیدن به تو فکررسیدن به من از تو به خود رسیده ام این که سفر نمی شود بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود این دل اگر به دست تو به...
-
کمی هم آموزنده
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1390 13:48
تنها عشق واقعی است که می ماند برخلاف تصور خیلی ها که فکر می کنند عشق یکباره پیدا می شود و همیشه می ماند و یا حتی بیشتر می شود؛ واقعیت این است که عشق ممکن است یک لحظه ایجاد شود، اما همانند بذری است و در صورتی باقی می ماند و رشد می کند که در زمین مناسبی جای گیرد، آب و نور کافی به آن برسانیم؛ مرتب آفت کشی کنیم، آن را...
-
خوشا دیدار ما در خواب ... !
شنبه 1 بهمنماه سال 1390 23:04
امیرم ... تو پست قبلی چقد بهم حس قشنگی دادی ... چقد زیبا تصویرگری میکنی .......... وقتی دنیای ذهنی تو اینطور سالم و شفاف و با احساس ِ دنیای واقعی ای که خواهی ساخت بی شک پر از زیبایی و لذته ... امیر وارد ماه سوم این خونه ی دوست داشتنی شدیم و هر روز بیشتر از روز قبل بی تاب تر و عاشق تر شدیم ... هنوز هم ورد زبون هر دومون...
-
یک روز از زندگی ...
پنجشنبه 29 دیماه سال 1390 13:27
سلام ... چند روزی نبودیم تو خونمون ! چقد شلوغ پلوغ شده ! هوای خونه خیلی خفه ست ! پنجره ها رو باز میکنم ! تا هوای تازه بیاد توی ریه های خونه ! وای وای وای ! گلا مون تشنه ان ! 2 تا از گلدونا رو گربه شکسته ! (( ای پدر سوخته )) قبلا م این گربه هه شیطونی میکرد ! از چند روز پیش چایی دم کرده بودیم نصفش مونده بود ! خشک شده...
-
هستم ...
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 22:46
مهتابم هستم ! من و تو از شروع رابطه به مشکلات آگاه بودیم ! قول و قرار ها عمدتا بر روی سر خم نکردن به روی مشکلات میچرخید ! من و تو قدم در راهی گذاشتیم که سراسرش برای " شروع " طعنه و کنایه و نیش خواهد بود ! مگر غیر از این فکر میکردیم از ابتدا ؟ مهتاب جان ! من از همون روز اول واقف بودم و هستم ! نگرانی، میدونم...
-
محکم باش ... !
شنبه 24 دیماه سال 1390 20:31
امیرم ! می دونم چقد این روزا برات سخت بوده ... برامون سخت بوده ... بدون چقد سخته اسیر تردیدی باشی که مقصرش تو نباشی ... من نباشم ... دیگرهایی باشن که انسانیت و لکه دار کردن ... ازم زمان میخوای ... ازم اعتماد میخوای .... مگه چیزی غیر اعتماد بود که قلب خسته و سرد من و با تو گرم کرد ... ببین چقد سخته که تو تنها یه سوخت...
-
هنوزم تو شبهات ...
شنبه 24 دیماه سال 1390 10:54
برای حرف زدن واژه ها همراهم نبودن ، کلمات خودشونو از من مخفی کردن ! عبارتها پر کشیدن ! بند ها از هم بریدند ... برای حرف زدن ترانه ای یاورم نبود ! ترانه ای که بیانگر حرف و احساسم باشه ، بیانگر اون چه که من بتونم به تو چیزی از خودم به تو بفهمونم ... رفتم سراغ عکسهام ! اونجا هم چیزی یافت نشد ... الا این عکس که شاید تنها...
-
با هم ...
پنجشنبه 22 دیماه سال 1390 22:42
مهتابم پیدا شده ی ، گم شده همه این سالهای من بهترین هدیه ! زیبا ترین احساس ! پاک ترین قلب روی زمین ... من و تو با هم راهی رو شروع کردیم ! با هم به انتها میرسونیم ! با هم بزرگ میشیم با هم می شکفیم با هم پیر میشیم و با هم میمیریم .... دست در دست هم . چشم در چشم هم ! کلام در کلام هم همه این روزها و همه این هفته ها !...
-
بهم کمک کن !
چهارشنبه 21 دیماه سال 1390 13:12
امیر ... احساس کسی و دارم که لب یه پرتگاه دستاش از دست عزیز ترین کسش داره رها میشه و ... تو بالای اون پرتگاه وایسادی و من ... آویزون از افکار مزاحمی ام که دستای تو ، فقط قدرت تو من و لب اون پرتگاه نگه داشته ... امیر نمیدونم بگم من چه خصلتی دارم که اون و در تو ندیده باشم ... اونقدر به هم نزدیکیم که حس میکنم از شدتش...
-
امان از فاصله ها
سهشنبه 20 دیماه سال 1390 19:49
امان از فاصله ها امان از ناگفته ها امان از درده دوری امان از آفت تردید ! امان از بغض فرو خورده ! امان از ...... مهتاب جان ، درک میکنم دردی رو که میکشی ! با پوست و گوشت و استخوانم میفهمم وقتی تردیدی به دلت راه پیدا میکنه ! حق داری حق داری تا نگران آینده باشی ! من و تو قدم در راهی گذاشتیم که سراسرش پر از خطره ! پر از...
-
دنیای این روزای من
دوشنبه 19 دیماه سال 1390 22:37
دنیای این روزای من ! دنیای این روزای ماست ... آروم آروم داریم یاد میگیریم با هم زندگی کردن رو .... آهسته آهسته از اون شور آتشینی که فقط سوزوندن داشت داریم فاصله میگیریم و یاد میگیریم چطور باید در کنار هم زندگی کنیم ! عاشقانه و دوش به دوش ! عاشقانه ای که محدود کردن ها هیچ جایی نداره ! یک ماه و اندی از اون عصر به یادگار...
-
به عشق تو ...
دوشنبه 19 دیماه سال 1390 11:31
امیر ... یادته ! میدونم ... روزای خستگی و بی نفسی و تنهایی و خمودی من و تو بودی که دیدی ... بهتر از هر کسی ... امین تر از هر محرمی ... خنده های بی اساس من و تو خبر داشتی ... تویی که حالا اساس و ریشه ی هر خوشی و شادی من شدی ..... امیرم ! ... شور و لبخند من ... شادی و پایکوبی من ... رقص و آواز من همش...
-
بی همگان ...
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 22:25
بی همگان بسر شود بی تو بسر نمیشود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود من ، اینجام .... تکیه داده به سه کنج دیوار تنهاییم نگاهم به دیوار یک رنگ و بی رنگ ... حتی دیوار هم بوی تنهایی میده ! حتی طاقچه هم رنگ فاصله داره ! ترانه ها حرف دلم نیست ! نه شعر و نه حتی پشت قاب خالی پنجره ام ! دیگه فقط دستای تو هستن که میتونن من از...
-
با من بمون ...
شنبه 17 دیماه سال 1390 13:34
امیر بی مثال من ! هر روز بیشتر از روز قبل شوق بودنت و لمس میکنم ... ! هیچ میدونی ظرف دلم پا به پای بزرگی تو داره بزرگ و بزرگتر میشه ؟! ... روز تولدت ، تو رابطمون روزی بود که حجم بزرگی از رنج و عشق و تجربه کردیم ... شاید تجربه این حجم عظیم برای دل من سخت بود که شبش اونطور به هم ریخته بودم ........ چقد دوا شدی به همه...
-
جای خالی تو
پنجشنبه 15 دیماه سال 1390 23:44
جات خالیه ! اما حضورت در گوشه ای قلبم محفوظه امروز همه کسانی که به من تبریک گفتن با تمام اظهار لطفشون که ازشون ممنونم ولی با هر بار تکرار احساس غریب بودن بیشتری بهم دست میداد ! احساسی که ته گلوم حنجرم رو بیشتر فشار میداد ! انگار گم شده ای داشتم ! انگار گنگ بودم ! حس عجیبی ! حس کودکی که در میون انبوه جمعیت دستش از دست...