بهانه ای برای تو

 سلام همسرم 

سلام خسته ی مردی رو از راه دور بپذیر که راه طولانی رو برای 

بدست آوردنت طی کرده و این روزها در آخرین قسمتهای این جاده طولانیه 

کمی خسته ست . کمی درک میخواد و کمی دست محبت تو رو تا دوباره 

هن هن نفسهاش سر جاش بیاد و بتونه همچنان محکم و استوار از دل این 

کوهستان به سلامت عبور کنه 

خودم بهتر از هر کسی حتی تو میدونم که چقدر بد خلق شدم 

شاید مجید اون روز منظورش از بی تجربه بودنم همین ها بود 

بی تجربه گی جرم نیست . باید زمان و شرایط رو به من داد تا من هم مثل 

هر مردی با تجربه بشم و بتونم قله ها و سختی های بعدی رو راحت تر بگذرونم 

امشب که رسیدم خونه نمیدونم چه حسی من و کشوند سمت خونه مون ! 

و وقتی خواستم شروع به نوشتن کنم ناگهان یادم افتاد که امشب شب ماهگردومونه

آره امشب ، شب 26 ماه عهدیه که با هم بستیم

26 ماهمون مبارک همسرم 

بدون و باز هم بدون در فراق دوری تو و عطر تنت می سوزم 

سوزی که دیگه به عینه نمیتونم کتمان کنم و نمیتونم به روم نیارم 

هر روز تقویم روی میزم و نگاه میکنم و ساعت اومدنم و چک میکنم 

یا دیدارمون رو ....

عزیزترینم ، قلب و روج و روانم تویی ...

تویی که حتی در اوج خشم و عصبانیتم باز هم یاد مهربونیات و عشقت من و 

آروم میکنه ... 

بیرحمانه دوستت دارم و شاید این عذاب هایی که گاه و بیگاه میدم از آتش همین 

عشقم باشه 

این روزا خیلی مواظب خودت باش بهترینم