سلام مهتابم !
مهتاب زندگیم
مهتابی که بعداز قریب به دو سال هنوز نهایت عشقمون رو
نشناختیم و هر روز و هر بار تازه تر میشیم ...
و این خود یکی از فرخنده های من و توئه
حضور اینبار تو ...
حضوری به هنگام و به موقع ....
خضوری که توش شبیه سازی یک زندگی کاملا مستقل بود و
آموزش عشق ورزی و آموزش حضور
اومدنت تمام عشق بود و خاطره
جشن فارغ التحصیلی که فقط من بودم و تو و یک کهکشان عشق
جشنی که توی ذهنم حک شد و از ثانیه به ثانیه ش فقط میشد لذت برد
اومدنت شروع یک مسافرت بود ...
مسافرتی که بینهایت بهش نیاز داشتم ... بعد از 6 ماه کار و تلاش
مسافرتی که واقعا لحظه به لحظه هاش رو دوست داشتم ....
برام خاطره انگیز بود
مخصوصا کنار داداش و زن داداش ...
که امروز بیشتر از همیشه بهش اعتماد دارم و احترام
احترامی که سر منشاء ش قلبه نه اجبار
مهتابم این چند روزی که توی سفر بودیم بیست و دومین ماهگرد عشق بی پایان
من تو بود .... 22 ماه از شروع من و تو گذشت و همچنان من هستم و تو ....
انشالله که 22 سال و امتداد اون رو همچنان به هم تبریک بگیم
ولی از همه این حرفها که بگذریم 31 سال پیش در چنین روزی تو
توی نازنین توی سرشار از مهر و عاطفه توی مملو از گذشت و محبت
توی بزرگوار متولد شدی
تولدت مبارک نازنینم ....
تولدت مبارک همسر نهربون و فهیمم ...
ناب ترین و عاشقانه ترین بوسه رو از این راه دور میتونم بهت بدم ....
انشالله که 100 ساله بشی در کمال صحت و سلامت ...
دوستت دارم مهربان ترین همسر روی زمین ...
همه خوبیها مبارک همه عشق ورزی ها مبارک
تولدت مبارک