~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...
~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...

خاطرات شیرین

میگن انسان یکی با امید زنده ست یکی هم با خاطراش زنده ست ...


این روزای اسفند ماه برای من مملو از خاطره ست ...


خاطرات هول دیدنت ...


یادمه بعد از سه ماه که پیمانمون رو توی قلب همدیگه با هم بستیم حتی یک ثانیه هم همو ندیده بودیم و فقط تلفن بود و گاهی مسنجر ...


دیگه کفر هر دومون دراومده بود ! از همون اول هم قرارمون این بود که اسفند ماه همو به هر نحوی که شده ببینیم

چون تو فرصت داشتی بری مشهد برای خرید ....


ولی حالا من به چه بهونه ای باید میومدم مشهد .... اونم ماه آخر سال ... اونم درست قبل از 14 _ 15 روز تعطیلی ...

با چه توجیهی .... منی که اسفند ماه از تراکم و حجم کاری همیشه مینالم و وحشت دارم ...

حالا با چه بهونه ای باید بهونه مسافرت رو جور میکردم ....


بگذریم ....


جور شد ..... به بهونه شمال رفتن !!!!!! اونم این وقت از سال !!!!! اومدم .... 13 ساعت ....


فقط 13 ساعت کنارت بودن برام کافی بود تا حساس ترین تصمیم عمرم رو بگیرم...


هنوز بعد از 365 روز که دقیقا امروزه .... هنوز به وضوح همه تک تک ثانیه ها جلوی چشممه ...

هنوز شرم لمس دستم ....

هنوز گر گرفتن تنت از گرفتن دستات توی دستم ....

هنوز جلوی چشمام هستن ...


فشرده ترین برنامه سفرم .... رفتن و برگشتن .... فشار سفری که کلا سیستم گوارش منو بهم ریخت ....

شدت بی خوابی سه روز متوالی ...


برای داشتن همیشگی (( تو )) ....


تویی که برای داشتنت حاضرم جونم رو هم بدم ....


مبارک باشه اولین دیدارمون ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد