~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...
~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...

یلدا ...

شکر آنرا که تو در عشرتی ای مرغ چمن 

                                                      به اسیران قفس مژده گلزار بیار 


آذر ماه اومد و رفت ....


آخرین دقیقه هاش هم در حال سپری شدنه ...


آذر ماهی که ماهی متفاوت برای من برای تو ست 


آذر ماهی که هیچ کس مفهومش رو جز من و تو متوجه نمیشه 


ماهی که توش رویاست توش آرزوهاست 


توش بید و امید ها نهفته ست 


توش شروع هست توش نور هست 


برای ما ...


امسال دومین سالگردمون خیلی متفاوت تر از اونی که حتی تصور میکردیم بود 


اتفاق عجیب ... 


شاید یکی از تلخترین اتفاقات بین ما ...


درست دو روز قبل از دومین سالگرد 


دقیقا زمانی که دشاتم آماده میشدم برای یک دنیا عشق ورزید 


ناگهان کوتاهی هر جفتمون تبدیل به طوفانی شد که 


میتونست همه چیز رو ویران کنه ... 


اتفاقی که من و شکوند و کمر تو رو خم کرد ...


بی اغراق شاید من کم آوردم و تابش و نداشتم 


ولی تو استوار موندی و دست منم گرفتی ...


به ناگاه تو اومدی ...


به ناگاه صدات رو توی عالم خواب و رویا شنیدم ...


انگار سلهاست بیدارم ....


اومدی بالای سرم و بوسیدی ...


اومدی دستم رو گرفتی ... 


شاید تنها کاری که باید میکردی رو به زیبا ترین شکل کردی 


بوییدم و بوسیدم ...


تشنه بودم سیرابم کردی ...


اینجا کلمات رو رایای بیان نیست 


فقط تو میدونی و فقط من ...


اینها کلید هستن برای گم نشدن در راه 


راهی که هنوز ظلمتها هست درونش 


که باید خیلی هوشیار باشیم 


خیلی هوشیار تر .... 


اتفاقی که نشون داد یه وقتهایی قلبها بهتر از مغز ها تصمیم میگیرن 


اتفاقی که دست خدا توش بود 


توی همه چیزش ، هم اولش ، هم آخرش 


اتفاقی که باعث شد زیبا ترین و ساده ترین و بی ریا ترین و عاشقانه ترین 


جشن خودمونیمون و دو تایی و در کنار هم برگزار کنیم ...


عجب شب رویایی بود ...


شاید اون چند ساعت تمام آرزوهای انباشته شده سالها تنهاییم بود ....


خدایا .... ازت ممنونم ... 


خدایا کمکم کن اون شب رو هیچگاه فراموش نکنم ...


شاید هیچ اتفاق دیگه قدرت رسوندن من و تو رو توی اون مقطع زمانی 


به هم نداشت و چه زیبا و هنرمندانه ما رو به هم رسوند ....


بگذریم ...


شب یلداست ... یلدای زیبا این همیشه نو عروس آیین کهن مبارک 


سال گذشته این شب خونتون بودیم ... 


چه شب قشنگی بود 


همه بودن ، بابا چه آوازی خوندن ... نفسشون گرم باد تا همیشه 


فال حافظ و محفل بی ریا ...


امسال اما من توی خونه تنهام و تو توی جمع خانوادگی ....


از صمیم قلبم امیدوارم که بهت خوش بگذره عزیزم 


ان شالله با یاری حضرت حق سال بعد خونه خودمونیم


 و مامان باباهامون مهمون ما هستن 


فکر کن ....


همیشه ما جزوی از خانواده ها بودیم سال بعد خودمون میزبان اونها ...


از الان به فکر هدیه ای هستم برای بابا ها برای سال بعدی ...


حتی رویاشم شیرینه ... 


ماه زیبای من ...


تنها فالی زدم به حضرت حافظ که همینجا برات مینویسم

گلبن عیش می دمد ساقی گلعذار کو
باد بهار می وزد باده خوشگوار کو
هر گل نو ز گلرخی یاد همی کند ولی
گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو
مجلس بزم عیش را غالیه مراد نیست
ای دم صبح خوش نفس نافه زلف یار کو
حسن فروشی گلم نیست تحمل ای صبا
دست زدم به خون دل بهر خدا نگار کو
شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زد
خصم زبان دراز شد خنجر آبدار کو
گفت مگر ز لعل من بوسه نداری آرزو
مردم از این هوس ولی قدرت اختیار کو
حافظ اگر در سخن خازن گنج و حکمت است
از غم روزگار دون طبع سخن گزار کو


9آذررررررررررر

و رسید روزی که ما دو ساله شدیمممممم

امییییر

عشق بی نظیره ه ه ه ه ه ه منننننننننننننننننننن

دو سالگیمون مبارککککککککککککککک

سال قبل سالگرد واقعیمون رو دور از هم ودیم اما امسال با اتفافاقت عجیب و غریبی کنار هم قرار گرفتیم تا شبی قشنگگگگگگ رو با هم باشیمممم

الان که من دارم تند تند این متن و مینویسم تو توی راه خونه هستی و من باید سریع آماده بشم تا بیای و با هم بریم بیروووووووووووون

بوووووووووس بووووووووووووس

برم آماده شممممممممممممم

دو سالگیمون مبارکککککککککککککککککککککککککک