~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...
~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...

بدون امیر ...

امیرم

خیلی قبل تر از اونکه بتونیم بفهمیم قلبامون تا چه حد گنجایش عشق رو داره ...

درست زمای که با باور سختی ها پیوند کمی داشتیم ...

اون زمان که هنوز فقط حرف از شور و اشتیاق پیوستن میزدیم ...

خیلی هوشیارانه به ابعاد مختلف شخصیت جنسهای متفاوتمون پرداختیم اما ...

اما روزها که گذشت ...

مسیر پیوستن و که گذروندیم ...

عشق و با تمام انرژی بی اندازش که درک کردیم _ و هنوزم راه داریم تا درک بیشترش _ ...

انگار یادمون رفته اون چالش های شخصیتیمون رو ...

اون ورطه های عذاب آور جنسیتیمون رو ...

اون غارهای تنهایی رو ...

فراز و فرود های موج احساسیمون رو ...

دوره ی پر التهاب قبل از ... رو ...

امیر ...

وقتی عذاب تنهایی دارم اون موقعس که حس تنهایی داری !

من به تنهایی رنج میکشم اما تو افول موج جوشش احساسم هستم و حتی ذره نسیمی دریای درونم و سمت جزیره ی امن احساست نمیکشونه ...

راست میگی امیر !

 دقیقا تو بدترینه شرایط اقتصادی و روحی جامعه داریم خشت خشت خونمون و با خون دل میسازیم . 

سخته ... بار این سختی برای هر دوی ما نا آشنا بود .

گاهی دلم آتیش میگیره ... منی که هیچ وقت زیاد نخواستم حالا باید به کمترینها رضایت بدم و بدون چقد رنج قلب تو رو دارم که با همه سخاوت و بزرگ منشیش داره بیشترین عذاب ها رو میکشه تا بهترینها رو با دستهای بستش برای آشیانمون فراهم کنه ...

دلم سنگینه امیر .. خیلی سنگین ..... روزهایی که شاید اگر سال قبل !!! حتی سال قبل بود با چه شوق و شوری میتونستیم بگذرونیم حالا داریم با چه ترس و اضطراب و ناراحتی ای میگذرونیم !!!

فقط لعنت به دل سیاهی می فرستم که با حماقتهای دیکتاتورانش داره اینطور ذره ذره روحمون رو فرسایش میده و لحظه لحظه های بی بازگشت جوونیمون و نابود میکنه ... لعنت بیشمار ... کاش زوال و تحقیر و نابودیش و به بدترین شکل ببینیم .

امیر ... بدون لحظه هایی رو که رنج دوری و دلتنگی داشتی من یه لحظه شاد نبودم و از حس تو غافل نبوده و نیستم . 

سردی دلی که خونه ی توه اگر تو رو رنج میده بدون من و می سوزونه .

می دونی امیر ... 

لمس بودنت تمام سردیهامو ذوب میکنه ... و وقتی نیستی ... دلم هم نیست ...

گم میشم تو آزار دهنده ترین حس ها ... 

پای تلفن برام غریبه میشی ... 

 با اس ام اس های دلتنگیت از غصه سنگ میشم ...

می دونم عذابت میده ...

بدون عذاب میکشم ...

ولی نمیدونم چه چیزی درونم با شدت و بی رحمی هردومون رو آزار میده ...

شاید اگه این فشار ها تموم بشه ...

این دوری شکست بخوره ...

 پناه هم آغوشیهامون سقف ساده ی خونمون باشه ...

شاید این درون نا آروم و سرکش من آروم بگیره ...

درونی که آغوش تو رو هر لحظه و برای همیشه می خواد ...

برای همیشه امیر من ...

برای همیشه ...

 

 دوست دارم امیرم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد