~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...
~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...

نامه ای برای فردا (2 )

نامه دوم خودمو برای عشقم برای کسی که حاضرم حتی جونم و بذارم براش با این بیت شعر آغاز میکنم ...


قیامت قامت و قامت قیامت                 قیامت میکند این قد و قامت 


مهتاب سرزمین قلبم ....


میدونم که خیلی بهتر از من به تمام مسائل آشنایی

میدونم که بالاتر از اونی هستی که من حتی بخوام مسئله ای رو بیان کنم

میدونم که میدونی که از نظر من از تمام کسانی که من به هر نوع و نحوی برخورد داشته ام سرتر و بالاتر و پخته تری

شک نکن به تمام گفته هام ....


شک نکن به هرآنچه که بیان میکنم ! تمام دست نوشته های من ، قول و قرارهای آینده ست و اینکه فقط برای یادآوری در آینده ست ...


مهتابم ، ماه قلبم ...


حد و اندازه و مقدار دوست داشتنت از دستم در رفته !

خوب میدونی که بند بند قلبم ! لحظه لحظه های افکارم توئی ...

خوب میدونم که بند بند قلبت منم ! و لحظه لحظه های افکارت منم ....


امیدوارم مردی باشم که لایق قلب پاکت باشم !

قلبی که هر روزی که میگذره بیشتر به عمقش واقف میشم .....


مهتابی که هر روز که میگذره برام بزرگتر میشه بر خلاف طبیعته ماه که تا به قرص کامل میرسه شروع به کوچکتر شدن میکنه !

تو با قرص کامل اومدی ولی هر روزی برام وسیع تر و تابنده تر میشی !


مهتاب من !


مشکلات مادی گذرا هستن ! با کمی تامل و تحمل میگذرن و تموم میشن ! خواسته های مادی دست یافتی هستن شاید دیر یا زود ! بحث من سر این مسائل نیست !

بحث من معنویات و روح هر دومونه که باید سیراب بشه از با هم بودن !

باید من تو کامل بشیم از کنار هم بودن !

کسی بالاتر از کسی نیست کسی پایین تر از کسی نیست !

من و تو همسر میشیم ! برابری حق ماست

شاید در انجام وظایف متفاوت باشیم ، شاید در مسئولیتها متفاوت باشیم ولی در انسانیت و انسان بودنمون کاملا یکسانیم ....


مهتاب نازنین

همه خواسته های تو دغدغه همین الانه منه !

الانی که حتی فرصتی نشده که این فاصله ها رو به حداقل برسونیم !

همین امروزی که هنوز به طور رسمی بینمون اتفاقی نیوفتاده !

من کاملا مسئولیت های شرعی و عرفی رایج در جامعه و حتی بالاتر از جامعه در بحث انسانیت همه و همه رو با کمال میل قبول دارم و در انجامشون میکوشم !

شاید متاهل نیستیم ولی من همین الان متعهد میدونم خودمو ....


ماه قله های زندگیم ....

یادمون نره که :


من و تو برای آرامش دادن و آرامش گرفتن کنار هم هستیم !

هیچ چیز و هیچ کس حق گرفتن آرامش رو از بین ما نداره !


مهتابم ! عشق من !


آماده باش و لباس زره رو بر تن کن ! باید آماده و سرپجه باشیم برای رودررویی با مشکلات ...


مهتابم هرگاه که خسته و تن خسته به گوشیم نگاه میکنم و پیغامی از تو میبینم انگار سالهاست که در کنار دریا با آرامش کامل استراحت کردم !


مهتاب وقتی دستی از سر مهر و محبت به سرم میکشی انگار تمام دنیا رو فتح کردم  !


مهتاب ، من این مهتاب رو تا همیشه میخوام ...


کسی که حس کنم منو برای خودم میخواد نه برای ظواهر که البته چیزی ندارم ....


مهتاب زمانی ماله من شدی و زمانی تمام وجودم و تقدیمت کردم که با تمام نداشته هام من و قبول کردی ...

من امروز چیزی ندارم ولی هرچیزی که در آینده به دست بیاریم مطمئن باش که مال هر دومونه ...

من متنفرم از کسانی که همسرانشونو خارج میدونن از زندگی ...


مهتابم تو شریک تمام مادیات و روحیات من خواهی شد !


اینها رو مکتوب کردم تا هیچوقت حق نداشته باشم که حتی فکر دیگه ای به ذهنم خطور کنه ...


امشب شب یلداست !

اولین مناسبته بینمونه !

ولی دستهای من از تو دوره ...

ولی دلهامون گره خورده در هم و این و با تمام دنیا عوض نمیکنم ....


مهتابم شب یلدات مبارک ! شبی که خورشید ثابت میکنه که شب هرچقدرم که طولانی باشه بازهم در انتها سپیده ست که پیروز میشه ....


توام این هجرانه به یلدا مانند رو تحمل کن در انتها به سپیده خواهیم رسید ....


دوستت دارم ..... دوستم داشته باش


یه جواب کوتاه ...

نامه ی پر مهرت و خوندم "مهر" بی همتای من

امیرم ... تو همیشه راهی برای بیشتر امیدوار کردن من پیدا میکنی !!! چقدر از داشتن این وبلاگ خوشحالترم وقتی اینقدر پخته و زیبا داری مسائل و باز میکنی و من و از افکار بلندت آگاه میکنی ...

امیرم من با تو میدون و برای بیان خواسته هام کاملاً باز دیدم و چون اعتقاد دارم برای جلوگیری از هر اصطحکاک نابه جایی باید طرفین از خواسته های هم باخبر باشن این و حق خودم و تو میدونم که حتی ریزترین مسائلی که شاید الان فکرش و هم نکنیم که در آینده مسئله ساز میشه بیان کنیم تا بعد از این تنها مسائلی که ارزش بحث دارن وقتهای زیباوگرانبهای با هم بودنمون رو بگیرن نه هر مسئله ی ساده و پیش پا افتاده ای ...

این و یقین داشته باش من هم سهم برابر خودم رو در تمام مسائل این زندگی قبول دارم و میدونم زحمت همیشه آروم نگه داشتن و خوب پیش بردن زندگی روی دوش هر دوی ماست ...

عزیزم ! دغدغه هات برای دخالت نابه جای اطرافیان در یک زندگی مستقل رو کاملا قبول دارم . بدون من هم به همین اندازه روی این مسئله دقیق هستم و برام مهمه که چهارچوب یک زندگی باید اونقدر روی ستون های خودش (من و تو "ما") استوار باشه که هیچ لرزه ای نتونه دوام و سلامت این چهارچوب رو به هم بریزه !

"امیر" فقط خدا میدونه من تا چه اندازه زندگی درونی داشتم و دارم و تا چه اندازه نگاه کردن به زندگی دیگران تأثیری در خواسته هام نداشته ! خوبی دیگران خوشحالم میکنه و درد و رنجشون ناراحت ! پیشرفتشون پرتلاشم میکنه و شکستشون هوشیار ! برای من هر کسی مجموعه ای از شکستها و پیروزی هاست و از دیدگاه من تنها چیزی که به عینه عدالت در تقسیمش دیده میشه مشکلات و درگیری های همه ی مردمه که هر کسی در هر جایگاهی که هست به همون اندازه درگیری و رنج داره که شاید هیچکس ازش باخبر نباشه ! این از طرز تفکر من عزیزم ...

امیرم با تو از هیچ سختی ای نمیترسم وقتی میبینم اینقدر باذکاوت و هوشیاری و اینطور دید تحلیلی به مسائل داری !  

تمام نیرویهای وجودیم برای حمایت از تو صف آرایی کردن امیر سرلشکر قلبم ...! 

 منتظر نامه های دیگرت هستم  ...  

مراقب امیر سرزمین دلم باش ...!

اولین یلدا ی عاشق بودنمون مبارک ...

نامه ای برای فردا ( 1 )


برسد به دست کسی که همه وجودم لبریز از عطر حضورشه ....

مهتابم سلام !

سلام به توی نازنین که همه عمرم دنبال یک ثانیه از حضورت بودم !

مهتابم ماه من !

این نامه رو نه برای امروز بلکه برای فردا و فرداها می نویسم !

می نویسم تا برای همیشه به یادگار بمونه ! تا هر لحظه احساس کردیم لایه ای از غبار روی عشقمون رو گرفته با خوندن این نامه گردگیری عمیق بر دلهامون بکنیم !


ماه من ! مهتابم !


امروز عشق داغمون شاید مارو از یادآوری مشکلات آینده غافل کرده ! مشکلاتی که آفت هر عشق و شروعی میتونه باشه !

کسانی که در دام این مشکلات غرق میشن ناآگاه بودن ولی وقتی منو تو از امروز به یاد مشکلات آینده باشیم دیگه محکوم به پشت سر گذاشتن مشکلات هستیم نه تسلیم !

که در قاموس من تسلیم بی معناست !

 شاید جایی از خواسته هام کوتاه بیام ولی دلیل بر تسلیم نیست کوتاه اومدن !

مهتابم !

اولین مشکل که میتونه دامنه بسیار وسیعی داشته باشه مشکل عدم بیان خواسته ها و نیازها و عدم بیان دلخوری ها و نخواستن ها و ندانستن ها و قضاوتهای بدون خواستنه دلیل و بدون شنیدن حرف طرف مقابله !

مهتابم ! یادمون باشه قبل از تصمیم گیری ها

اول بدونیم !

اول بپرسیم !

آگاه باشیم به شرایط !

محیط !

واقعیات !

بعد قضاوت کنیم در مورد طرف مقابل ...

مهتابم !

بیان نیازها مهارت میخواد ! شاید اینجا وظیفه من به عنوان مرد هست که اینقدر فضا رو باز کنم تا بتونی به راحتی هر نو نیازی رو به سادگی بیان کنی ولی غافل نباش که تو هم به اندازه من همین وظیفه رو داری تا من هم نیازهام و بدون دغدغه بیان کنم ....... (1)

مهتابم !

یادمون باشه که تحت هر شرایطی ممکنه طرف مقابلمون (( تو یا من)) در حال و هوای دیگه ای باشه ! هیچوقت بدونه بیان موضوعی انتظار نداشته باشیم که طرف مقابلمون هم مثل ما فکر کنه ! نیازی مشابه داشته باشه ! و کاری رو انجام بده که به عنوان مثال من الان در ذهنم هست !

مهتابم ! 

من و تو پایه های زندگی هستیم ! من و تو یک مقدار و به اندازه مساوی از زندگی سهم داریم !

مهتابم بکوشیم تا اسیر گروکشی های مزخرف و بچه گانه نشیم ! من و تو یادمون باشه که ما هستیم ! یادمون باشه که در زندگی منی وجود نخواهد داشت و تمام اتفاقات و حواشی به پای هردومون نوشته خواهد شد ! پس من و تو یک نفر هستیم ! در عین حال که بین خودمون هر کدوم جداییم !

مهتابم ! دومین مشکلی که من به وفور در زندگیها دیدم و رنج همیشگی من بوده

دخالتهای دیگران و عدم قدرت مقابله با اونها بوده که زجها دچار اون میشن ! احترام و عزت و شان و شخصیت خانواده ها سرجای خودش ولی هیچ چیز دلیل بر آن نیست که کسی حق دخالت در زندگی داشته باشه ! زندگی ماله ماست مشکلاتش هم مال ماست همونطور که خوشی ها و لحظه های نابش ماله ماست !

مهتابم نکته دوم این مشکل در چشم داشتن به زندگی دیگرانه ! یا همون چشم و هم چشمی ها ! که بنیان یک زندگی رو ویران میکنه !

مهتابم !

ما خودمون هستیم ! با شرایط خودمون !

هردو برای بهترین زندگی ها می جنگیم ولی با الگوی خودمون نه با تاسی از دیگران !

مهتابم تمام توانم و صرف زندگی بدون دغدغه میکنم تمام توانتو برای حمایت از من بذار !


ادامه دارد ...


پی نوشت : منظور از نیاز : حساسات درونی ، احساسات عاطفی ، نیاز های جسمی و روحی و... می باشد

ندیدم مثه تو ...

سلام مهربون قلبم ...

امیرم چقد این پستت رو دوست داشتم !!! چقد به دلم نشست !!! چقد لحنت و دوست داشتم ... چقد اون عباراتی که بولد کردی به دلم نشست !!! چقد خوشبختم که مردی به فهیمیه تو دارم ... چقد خوشبختم که عشقی به بزرگی تو دارم ... آره حق با تو ه ! همیشه نباید اینجا پست های گل و بلبل باشه ! چون زندگی همیشه گل و بلبل نیست ! چون دنیای واقعی گاهی بد واقعیتهاش و نشونمون میده ! اما ما با هم ، هم نفس شدیم تا همین ناملایمات و برای هم هموار کنیم ! تا مثه تو روی خستگیهای من صبر کنیم تا دوباره جون بگیریم ... امیرم من کوهی از انرژی دارم انرژی ای که هنوز هم هسته اش شکافته نشده ... شیوه ی زندگیم تو چند ساله اخیر من و  از این انرژی ها دور نگه داشته ... پس بهم فرصت بده ... بدون به همون اندازه که تو از دوری من رنج میکشی من بیشتر رنج میکشم اما دلم نمیخاد تو اون لحظه ها پیشت باشم تا مبادا حرفی بزنم که دل ظریفت و خش بندازه !!!

امیر چه به زبون بیاری چه نیاری میدونم دوسم داری ! اونقد زلال هستی که از هیچ جمله ی تو ، حس بی صداقتی به مشامم نخورده ... اما چقد برام شیرینه وقتی با کلمات مختلف ، با عبارات متنوع احساست و بهم نشون میدی ... وقتی پشت هم اسممو با احساس صدا میزنی همه وجودم عشق میشه !!!!! عشق به تو ... !!!  امیر امیر امیر ... کویر دلم تشنه ی حرف به حرف محبتهای تو ه !!! وجودم گرم میشه ... دلم امیدوارم میشه ... ترسم میریزه که نه ، امیر کسی نیست که فقط تا به دست آوردن دلم برام از سرمایه ی شیرین زبونیهاش خرج میکنه و وقتی دید دلمو داره دیگه باید منتظر یه حرف قشنگ از لباش بشینم ... این ترس بدیه امیر ... ترسیه که همه ی هم جنسای من گرفتارشن و خیلیاشون مبتلا ... پس من و از این ترس دور کن امیر ... د... و....ر..... بیا بدون ترس به هم عشق بورزیم ... بدون هیچ ترســـــــــــــــی ...

امیرم من عاشق عشق ورزیدن به توام ... اگر هنوز نتونستم به زبون بیارم چون دنبال بهترین فرصتم ... دنبال وقتی ام که اگه صدام و نتونستم از حنجرم بیرون بدم ، لبهامو ببینی که فقط برای تو ... برای بیان "عشق تو" حرکت میکنن ... عشق تو ... امیرم ...  تا وقتی که بتونم اسمت و فریاد بزنم راهی نمونده عزیزم ... چند نفس دیگه ... فقط چند نفس دیگه ...

امیر واقعا چقدر حرفامون مثه همه !!! چقد کارامون مثه همه !!! چقد خواستهامون شبیه همه ... عزیز قلبم اینقد لذت بردم وقتی فکرت و برام گفتی که پست گذاشتی که خونمون خالی نمونه !!! مردی که اینقد فکر خونه زندگیشه حتی یه خونه ی مجازی این مرد میتونه چه بهشتی و برات بسازه خدای من !!! بهشتی که همه هواش عشق باشه و درک کردن ... حتی لحظه های تندی و ناراحتیش هم توی سایه این عشق زود گذر باشه و خوش پایان ... منم ندیدم مثه تو !!! منم نا امید شده بودم از داشتن کسی مثه تو !!! کاش لیاقت خوبیاتو داشته باشم امیرم ... کاش ... "آمین"

هم نفس ...

توضیح

کیبورد کامپیوتر از کار افتاده !

با لپ تاب متن رو نوشتم ! اشتباهاتش و ببخش  منم پاک نمیکنم فقط جهت یادگاری ....

صرفا جهت حضور ...

امروز مثل هر روز نبودیم !

گرمه گرم !

اما یه روزایی شاید لازمه !

لازمه که یک مقدار به اطراف هم نگاه کنیم

زندگی گهگاهی یکنواخت میشه ! باید یاد بگیریم منو تو اسیره این یکنواختی ها نشیم

خب اینم یک راهه ....

زندگی تمامش منو تو نیست مهتابم


ولی هر مقداری که ابعاد زندگی با امید یکنفر دیگه برام باز تر میشه بیشتر به انتخاب خودم مطمئن میشم ....


انتخابی که برای من و تو شاید آخرین انتخاب باشه پس محکومیم به درست انتخاب کردن و درست انتخاب شدن !

مهتابم ....

تحمل کن

بیشتر بشناس و بیشتر بشناسون !

در این مسیر هرچه بیشتر بشناسیم باز هم کمه ...


مهتابم اعتراف میکنم هرگز بهتر از تو ندیدم و بالاتر از ندیدنم اینکه حتی تصور نمیکردم هنوز در عصر دود و آهن قلبی به پاکی قلبت ندیدم ... !


راستش نمیدونم چرا اینارو گفتم ! شاید چون نمیخواستم که امروز خونمون خالی بمونه ...


دوستت دارم و دوستت خواهم داشت ....


دلتنگی


تو غربتی که سرده تمام روزو شبهاش      غریبه از من و ما عشق من عاشقم باش


دلم تنگه

دلم تنگه از این روزهای بی حضورت

مهتابم دلم یک جرعه از حضورتو میخواد

یک نفس از عطر نفست کافیه

برای شقایق شدن

مهتابم گرمای دستات و میخوام

یه آغوش مهمونم کن

یه شونه مهمونم باش

مهتاب مهتاب مهتاب ....

مهتابم دستاتو بده

قدم زنان تا آخر دنیا بریم

عجب لحظه هاییه این لحظه ها

عجب شوری داره این دلتنگی ها

عجب حالی داره این هوا

عجب روزهاییه این روزها

عجب عوض شده این رنگها

مهتابم سرشارم از عشقت

عشقی که توش تمنای جسم نیست

حضور قلب و دیداره روحه ....

به عکسهات نگاه میکنم غرق در رویا میشم !

رویای پرواز

رویای سفر تا بینهایتها ...

مهتابم ، مهتاب من

لحظه لحظه های من شدی

و چه زود ...

هر لحظه و هر روزی که میگذره بیشتر احساس خوشبختی میکنم

احساسی که هر روز محکمتر میشه

هر روز بیشتر عطر خدارو حس میکنم

این روزا خدا کنارم نشسته و با من راه میره با من صحبت میکنه

مهتاب

وقتی صدایی از تو میشنوم حتی صدای اس ام اس هات

دستام یارای بلند کردن گوشی رو ندارن

وقتی حرف میزنی آرامش همه دنیا رو تزریق میکنی

مهتابم قولها تو فراموش نمیکنم

قولهام و فراموش نکن ...

قول نمیدم بتونم مادیات رو به کمال برسونم

ولی قول میدم احساس رو به کمال برسونم

مهر رو تا انتها معنی کنم

عشق رو تا بینهایت تفسیر کنم

رویا رو برای همیشه تعبیر کنم



قول میدم ...

"امیرم" ... روح لطیفت منقلبم میکنه !!!

هیچ وقت فکرش و هم نمیکردم روزی "مرد" ی و با لطافت و صداقت روح تو ببینم چه برسه به اینکه این "مرد" بخواد مال ... من ... باشه ...

وااااااااااااااااااای همه وجودم لبریز از شوق میشه وقتی روزی و تصور میکنم که "ما" این مسیر و طی کردیم و بعد ...

"امیرم" امروز با کلک تو بیشتر از تو خوابیدم ! چه کلک ماهرانه ای بود وقتی گفتی خوابم میاد بخوابیم ... و من خوابیدم و تو ...

مهربون بی نظیر ِمن ! وقتی تلفنی باهت حرف میزنم دلم میخواد همه ی وجودم گوش بشه و زمان بایسته تا من تو طنین صدات محو حضوری باشم که ازش محرومم ! اون لحظه هیچ حرفی به ذهنم نمیرسه و هیچی نمیخوام جز بودنت ... جز شنیدن صدات ...

"امیرم" می فهمم تحملت و... می دونی تحملم و ... صبر میکنیم عزیزم ... با امیدواری صبر میکنیم ...

عزیز دلم ... بی قراری های گاه و بی گاهم و تو قرار و آرامش میدی ... بدون آرزویی ندارم جز آرامش تو پس مطمئن بمون و مضطرب نباش که خدای "عشق" پشت احساس ناب ماست ... من ایمانم به خودش و بعد به حضور ِ تو ه ... تویی که من و از سرمای بی باوری به یقین "عشق" رسوندی ...

امیرم ... امیرم ... امیرم ... کاش میشد اونقدر قوی باشم که تمام خستگیهاتو بذاری رو شونه های من ... تا بتونی بی مهابا اوج بگیری ... تا بتونیم زندگی ای  رو بسازیم که با سادگی و عشق و آرامش لحظه لحظه هامون و رنگین کنه ... بی دغدغه ی کم و زیاد دنیا ... بی کینه و حسادت ... بدون اینکه خستگی روزمرگی سراغمون بیاد ... یا اینکه گذر زمان غباری روی احساس پر تپش ما بنشونه ... آزاد از هر قید بند مادی ... عشق بورزیم به لحظه های با هم بودمون ... با هم بودنمون ...

امیر سراپاشور و امید من ... همنشین لحظه لحظه های من ... 

 قول نمیدم که نرنجونمت ... اما قول میدم هرگز قصد رنجوندنت و نداشته باشم...  

قول نمیدم همیشه سرحال باشم اما قول میدم وقتی فرصتی و برای کسب انرژی بهم دادی دوباره با همون شور و نشاط پیشت برگردم ...  

قول نمیدم ازت نرنجم اما قول میدم هیچ وقت فراموش نکنم "دوستم داری" و هرگز قصد آزارمو نداری ... 

 و قول نمیدم تنها نمونی ... اما قول میدم هیچ وقت تنهات نذارم ... هیــــــــــــچ وقت ... 

خدای عشق

وقتی واژه ها هم ...

عشق به شکل پرواز پرنده ست                     عشق خواب یه آهوی رمنده ست

 

وقتی واژه ها را یارای بیان هیچ احساسی نیست

وقتی تنها  راه بیان احساس یک نگاه و یک لبخنده

اما من و تو از همینها هم محرومیم

مهتابم

درد فراق رو با هیچ گویشی نمیتونم بیان کنم

ولی چشمم به افقی ست که شیرینی حضورت در اون طنین انداز شده !

و من به طمع شیرینی حضورت تمام این ثانیه ها رو میکشم ....

مهتابم

تحمل میکنم این روزها رو

تحمل کن  این روزها رو

وقتی بند بند روحم تمنای ثانیه ای از حضورت میشه

وقتی تنها پناهم از تنهایی ها دوری ها تنها  یاد خدا میشه !

خدایی که اشتراک بین ما ست

خدایی که وقتی من پیش اون می نشینم تورو نشونم میده

خدایی که وقتی تو پیشم نیستی همه دغدغه ها رو از وجودم کم میکنه

خدایی که دستش روی سر ماست

مهتابه شبهای بی کسی

روزها رو با یادت قدم به قدم برمیدارم

شبها رو به امیدت به صبح میرسونم

مهتابم بدون که ....

همه رویای منی

 

تو دوستم داری ...

ماه من !

دستانت را در دستانم بگذار !

چشمانت را امانت به من بده !

قدم در قدمهایم بگذار !

کوله بارت را بربند !

همراهم بیا !

همراهم بیا تا دل به غروبها و طلوعهای آینده بسپاریم

همراهم بیا تا با هم کوه ها و دشتها را فتح کنیم

همراهم بیا تا نشان بدهیم به تمام دنیا

که میشود با هم آزاد بود !

مهتابم !

دستانت را در دستانم بگذار

دلت را گره بزن به دلم

نگاهت را بدوز به نگاهم

تا جاده زندگی را با هم و با تکیه به هم

تپه به تپه

خانه به خانه

شانه به شانه

طی کنیم !

مهتابه شبهای تارم 

بدان حتی نفس کشیدن هم در فراقت دشوار میشود

وقتی در خاطرم حک شده است که


تو  " دوستم داری "