ماه من !
دستانت را در دستانم بگذار !
چشمانت را امانت به من بده !
قدم در قدمهایم بگذار !
کوله بارت را بربند !
همراهم بیا !
همراهم بیا تا دل به غروبها و طلوعهای آینده بسپاریم
همراهم بیا تا با هم کوه ها و دشتها را فتح کنیم
همراهم بیا تا نشان بدهیم به تمام دنیا
که میشود با هم آزاد بود !
مهتابم !
دستانت را در دستانم بگذار
دلت را گره بزن به دلم
نگاهت را بدوز به نگاهم
تا جاده زندگی را با هم و با تکیه به هم
تپه به تپه
خانه به خانه
شانه به شانه
طی کنیم !
مهتابه شبهای تارم
بدان حتی نفس کشیدن هم در فراقت دشوار میشود
وقتی در خاطرم حک شده است که
تو " دوستم داری "