~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...
~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...

پایان

هنوز یه روز نبود مثلا آرامش بهمون رو کرده بود .هی اس ام اس میدادی پیمان اصرار داره .... پیمان فلان....

مثه یه پسر بچه ده ساله که میخواد بره یه اردو و میخواد رضایتو از مامانش بگیره این و اون و واسطه میکنه!!!

بدترین احساسی که به یه زن با احساسات من میتونه دست بده. زنی که شوهرش و نمیتونه بچه ببینه وقتی همیشه آرزو داشته شوهرش همیشه بزرگ باشه....بزرگ.

تاظهر تحمل کردم ... دیگه واقعا داشتم از کوره در میرفتم که اگه دوست داره بره چرا از زبون خودش نمیگه چرا هی پیمان و واسطه میکنه !!! اونم کی و!!!!!! کسی و که تو سه روز گذشتش محوریت دلخوری و نابسامانیه روحیه ما بود!!!

کجا میخواستی بری؟!!!! جایی که کسی که بدترین چالش هارو بخاطرش گذرونده بودیم اونجا بود!

قبلا چی بهم گفته بودی؟ با تمام اصرار های من با جدیت گفته بودی بدون تو نمیرم.... و من باورم شده بود ...

اما اون روز مثه یه پسر بچه ی ده ساله ...........

نمیدونستم از چی برنجم!!! از حالتهای کودکانت؟!!! از خواست نابجای رفتن جایی که هر زمان دیگه  میخواستی بری چالش زا بود و اون زمان بدددددددددددددددتر از همه ....

یادته اولین روز که تو اون سفر بدیمن با پیمان و زنش مثلا برای خرید رفته بودیم  ... از حالتهای کودکانت که به خاطر مواجه شدن با پیمان بهت دست داده بود ازت گله کردم!!! بهت گفتم با قبل فرق کردی لطفا عین پسر بچه ها تو خیابون رفتار نکن!!!! یه دلیل دیگه که از بودن با اونا رنج میبردم همین شخصیت تو که در جمع اونا تغییر میکرد بود. بچگانه میشدی !!!! و  این برای منی که از مردم مردونه رفتار کردن تو هر جمعی و میخواستم رننننننننننننننج داشتتتتتتتتت.... حالا رفتار زن پسرخالت با تو بمانـــــد ! با خودم که هیـــــچ....

زنگ که زدی که مثلا توضیح بدی اس ام است یه کچل کرد کم داشت، صحبتمون که طولانی شد ته حرفات هنوز یه احساس مردونه دیدم. دیدم که نه ... آرامش رابطه برات بیشتر از هوس شمال اهمیت داره. دلم محکم شد به خودم گفتم حتی اگر ازش بخوام بره هم دیگه نمیره. بذا خیالش راحت بشه دلمو با رفتنش صاف کردم....

ساعت از 5 گذشته بود! یه جورایی واسه یه سفر1روزه اون ساعت رفتن احمقانه بود!!!ولی با تمام تعجب من دیدم گفتی که تو راهییییییییییییییی!!!!!!!!!!!

بازم به خودم مسلط شدم گفتم توراهه بذا ناراحتش نکنم ... صبرکردم گفتم یه روزه طاقت میارم ... اون شب زودتر خابیدم تا فکرو خیال نکنم. گفتم خودش شعور داره وصف شرایط نمیکنه تا اعصاب من بهم نریزه ...

اما نه .... کردی ... امیر منم آدمم دل دارم منم دلم واسه شمال تنگ شده بود منم دوست داشتم تو اون هوا کنار تو باشم.... اما تو بی رحمانه از هوا و .... میگفتی. صبح که شد دیدم نه طاقت نمیارم.... بودنت اونجا همه جوره من و میخورد. یاد خاطرات اون سفر لعنتی که مثلا اولین مسافرتمون هم بود مدام برام تکرار میشد. همه ی تحقیرکردنهای اون دختر بچههههههههههههه....... و تو کنار اونا بودی..... و تو مدام تعریف میکردی.......... دیدی که چندتا اس ام اس هم زدم که گفتی مته به خشخاش نذار... اگر گوشی روشن میبود تا شب مدام باید عذاب میکشیدم که کشیدم.... که لحظه لحظه هاشو عذاب کشیدم اگر روشن بود شاید با اس ام اس این عذاب و به تو منتقل میکردم اما دلم میخواست حداقل به تو خوش بگذره ... روز قبلش گفته بودم این کارو میکنم. تابرگشتت باهات حرف نمیزنم.بهترین راه دیدم.خاموش کردم و به انتظار صبح نشستم.اگر فرداش سر همون ساعت برمیگشتی شاید این اتفاقابه این شدت نیفتاده بود اما تو ....

یه حس بد میگفت فردارو هم میمونه.اونهمه راه و رفته واسه یه روز برنمیگرده....یاد اون روز جهنمیه عاشورا افتادم که فقط از حال نرفتم از شدت گریه و خدامیدونه تو دلم چه حالی بود و تو رفتی............ یه جای قلبم تاابد از اون روز سیاه میمونه.....

آخرین باری که تلفن صحبت کرده بودیم وقتی داشتی میگفتی چیابرداشتی گفتی دوتاکتاب گفتم اوووو واسه یه سفر1روزه دوتاکتاب!!! سکوت کردی!از اول هم قصدت بودشنبه بمونی. شنبه صبح هم ناراحتیت واسه نرفتن سر کارت همش نمایش بود. ماشینهای خطی همیشه هست .

اتفاقا هم همون شد. برای من هردلیلی واسه موندگار شدن بهونه بود. و بدون که بهونه بود.....تو کارتو برای من ول نکردی اما برای اونجا بودن کردی ......

تمام احساسم بهت از بین رفته ... دلیل ساده ای نیست . تو ساده ببینش اما رفته .... تمام رویاهام نابود شده .با تو هیچ افق روشنی منتظر من نیست.... تو تموم شرایط سختی که با اومدن به اون خونه و اون شهر و اون شرایط اقتصادی برای من بوجود می اومد تنها دلخوشیم تو بودی تنها عامل نگهداشتنم تو بودی .توکه برام نابود بشی هیچ کدوم اون شرایط قابل تحمل نیست. آره از دار دنیا برام حرفهات اهمیت داشت که حالا دیگه برام اهمیتی نداره.

تو همون کودک 10 ساله ی عاشق شمالی که همه ی حرفهای قشنگت برای رسیدن به اون ذوقت نقش بر آب میشه...

تو همون وقت نشناسی که بخاطر خاستت صبر نکردی و همه چیز و نابود کردی ....

تو اونقدر کودکی که مامانت برای گذشتن اوقاتت برات برنامه میریزه که اون دو روز تعطیلی بری شمال!!!!!!!!!! این پیشنهاد بی شرمانه از یه مادر که به پسر متأهلش میکنه وقتی از پسرش بخواد مجردی بره مسافرت و کجای دلم بذارم !!!!!!!!!!!!!.....

بسه این کش و قوس طولانی..... بسه اینهمه رنج و عذاب .... لحظه های خوبمون در مقابل عذابامون خیلی ناچیزه .... این بحران و فقط گسستن حل میکنه . طرز تلقیهامون از مسائل خیلـــــــــــــــــــــی متفاوته!!!!!!! اینهمه سطحی نگری تو به مسائل دیگه برای من قابل تحمل نیست همونطور که زیادی عمیق بودن من برای تو دردسر ساز شده. همینجا که قطع عاطفی شدیم بهترین جا برای رهاییه . برو خوش باش دیگه قرار نیست تا خرخره زیر بار قرض و وام بری. وقتی حالا که نه خرج خونه داری و نه خرج من آخر ماه چیزی که واسه پس انداز نمیمونه هیچ واسه یه سفرهم پول نداری که بهونه میاری به خاطر تو نمیرم اما نشون دادی پاش بیفته میری . چه برسه فردا بخوای اون قرض و وامهارو هم با خرج خونه بدی !!! با وعده های گشایش تو کاری که شکر خدا تو این دوسال هیچکدومش به ثمر ننشسته!!!!این شرایطیه که فقط با عشق میشه تحملش کرد . که من دیگه ندارم.

برو ... ما جز دردسر چیزی برای هم نداریم. تنهایی 10000بار به این مصیبتهای با هم بودن می ارزه.

حتی ازت تنفر هم ندارم. فقط دیگه ندارمت ....

نه طلاق نه مهریه نه اون خونه ی نفرین شده ....الان طلاق نمیخوام چون الان حوصله کش و قوص با خونوادمو ندارم. چون میدونم هرکسی از یه طرف میاد میخاد راضیم کنه اشتباه میکنم اما کار درست همینه. بدون هم نمیمیریم که باهم همو میکشیم.

فقط چمدونم و با هر وسیله ای که مامانت میدونه مال منه برام ببر خونه داییم. عاشورا میاد برام میاره.

هرچیزی که از تو دستمه برات میفرستم برو بگیر.پولتو هم کارت به کارت میکنم.

حتی اشکم نشدی که از چشام بچکی.... ولی تموم شدی....

لهم کردی.

اما دوباره سرپا میشم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد