~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...
~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...

باز هم ما ...

عزیزترینم 


اول از همه تشکر میکنم از مهر و محبت بابا و مامان و داداش و زن داداش و 


آبجیه نازنینم که واقعا همه با هم باعث شدن لحظه های خوب و با هم 


داشته باشیم 


سفر جالبی بود این بار ...


سفری که برای من شاید خاطره انگیز ترین . چون همیشه این سورپرایز کردن و 


خیلی دوست داشتم ... وقتی که یهو ببینی کنارتم و عکس العملت من و به وجد بیاره 


سلامم که نکردی 


عزیزم تو همون مهتاب آسمونی هستی که بودی ! 


یکم ابرهای تیره توی آسمون پیدا شدن که این ابر ها موندنی نیستن 


به قول ایرج جنتی :


ابر سیاه رفتنیه        خورشید دوباره درمیاد 

دوباره باغچه گل میده   از عاشقا خبر میاد


خب توی وجودت یک سری تلاطم هایی رو میبینم که قبلا هم بهت گفته بودم 


که خیلی بیشتر از یه اندازه طبیعی داره تو رو عذاب میده 


که تا حدی قابل درکه ولی بیشترش نه ... 


توی مرز جدیدی از زندگی هستی ، مرز بین مستقل شدن و دل کندن از شهر و دیار


شهری که سالیان سال برات پاکترین و مقدس ترین جای دنیا بوده و هست 


چون مقدس ترین انسانها که همانا پدر و مادر باشن توش هستن 


عزیزم این تلاطم ها و گردباد ها شاید طبیعی باشه 


من به سهم و اندازه خودم همیشه حامی بودم و هستم و خواهم بود 


من همیشه هم زبانی و هم توی عمل خواستم بهت ثابت کنم که 


به هیچ وجه تورو از زیبایی هات نمیگیرم ... 


در مورد نفرتهایی که حرف زدی قویا معتقدم که فقط و فقط و فقط توهم هست 


و واقعیت نداره .... منظورم از نداشتن واقعیت این نیست که درونت نفرتی نیست ! 


نه ! هست ... 


ولی دلیل این نفرت توهم های ذهنی شکل دادن ! و متاسفانه چون هر روز 


بهشون فکر میکنی نا خواسته پر و بال بسیار عظیمی بهشون دادی 


اول از همه خیالت و راحت کنم که به عنوان یه همسر خودم رو موظف میدونم 


که تمام اسرار بینمون رو حفظ کنم و برای رفع مشکل تمام تلاشم و کنم 


و خیالت رو راحت کنم که هیچ وقت و در هیچ شرایط از هیچ مطلبی


به هیچ شکل بر علیه تو که تمام زندگی من هستی هیچ استفاده ای نمیکنم 


مهتاب من ! 


عزیز من ! 


من تو پیمان زناشویی رو با هم توی یه شرایط نا متعارف بستیم 


نا متعارف از نظر خانواده هامون ! 


ولی با پشتکار و خواست هم به بهترین شکل و با کمترین تنش تا به اینجاش


رسوندیم که کسی جز همونی که همیشه دوستمون داره کمکمون نبوده 


مهتاب من ! 


هیچ چیز توی قلب من نه تکونی خورده و نه به تردید رسونده ! 


تو همون مهتابی که باید باشی هستی ...


مهتابی که توی قله های آسمون بوده و همچنان هست 


مهتابی که تا بیکران پشت من بوده و خواهد بود 


و منی که با افتخار حتی نوکریش رو میکنم چون لایقترین زن دنیاست 


با تمام وجودم حرف میزنم ! نه اغراق میکنم نه برای خوش آمد کسی حرف میزنم 


تمام حرفم و از عمیق ترین نقاط قلبم میزنم ... 


من کاری به بچه گیت ندارم ! ولی میدونم و مطمئنم خانوادت از یه شرایط


 نرمال هیچوقت خارج نشدن ، چون تمام موضوعاتی که مطرح میکنی از ونا 


منم شبیه اونا رو به نوعی دیگه توی دوران گذشته داشتم ...


جتی گاهی توی زندگیم با خودم فکر میکردم اصلا من بچه اینها نیستم ! 


فکرای عجیب و غریب میکردم ! 


گاهی میگفتم من سر راهی بودم ولی بعدا یاد شباهت خودم به داییم و مادرم 


می افتادم ... 


غرض از این حرفام اینه که همه ما توی دورانی از زندگیمون از این دست 


احساسات داشتیم


چطور منکر مهر پدرت نسبت به خودت میشی وقتی هنوز در یادت هست که 


همیشه توی بغل بابات میخوابیدی و ایشون میومد 


توی تختت و به آغوش می کشیدت ؟ 


چطور اینهمه مهر و محبت مادرت و نسبت به خودت نمیبینی ؟ 


مهتابم انسانها توی زندگیشون با مشکلاتی مواجه میشن 


یا اصلا اشتباهاتی میکنن 


اصلا موجه نیست از مادری برنجی که لااقل امروز که من از نزدیک تماشا میکنم 


میینم چطور تمام وجودش و نثار تو و آبجی کرده ... 


تا حالا شده یه بار در مورد همین موضوعات بشینی در کمال آرامش باهاش حرف بزنی ؟ 


فکر نمیکنی خیلی از سوء تفاهماتت رو از بین بره ؟ 


فکر نمیکنی خیلی از فشار های درونیت رو کم میکنه ؟ 


یکی از مشکلاتی که من از تو توی رابطه هات دیدم اینه که تو برای بهبود


 شرایط قدمی بر نمیداری با این توجیه که من نمیتونم ....


عزیزم یکم فقط به دیگران هم حق بده 


یکم هم احساسات اونا رو درک کن ! اونوقت تو هم میتونی ... 


یه بار مامان و دعوت کن بیان بالا 


بشین تمام کدورت ها رو به خودشون بگو ... فرصت عصبانی شدن هم بهشون بده 


فرصت دفاع کردن هم بهشون بده 


در انتها همه چیز رو یکبار بیرون بریز و پرونده شو ببند ... 


چرا اتفاقات بچه گی و خردسالی باید تورو آزار بده ؟ 


سهم تو از زندگی اینه ؟ 


هر روز پریشونی ؟ هر روز خود آزاری ؟ هر روز اضطراب ؟ 


هر روز اوقات تلخی ؟ 


ببین بهت گفتم و خوب میدونی آدم چاپلوس و چرت و پرت گویی نیستم 


جایی که تعریف کردنی باشی ازت تعریف میکنم و جایی که انتقاد کردنی باشی 


بزرگترین منتقدت خودمم .... 


چون وظیفه خودم میدونم به عنوان یک همسر آیینه تمام و کمالت باشم ...


مهتاب تو داشته های بزرگی داری ...


خودت رو دست کم نگیر 


اینو جدا میگم که زمانی که تصمیم واقعی میگیری برای انجام کاری بهترین هستی 


اول از همه از خدا بخا که کمکت کنه ...


از همین الان شروع کن ! 


تصمیم بگیر که دیدت رو عوض کنی .... به خدا میشه 


تو قلب بزرگی داری ... در کنار همه این تنفرها یه مهربونی بزرگ خواب رفته 


به خدا من دیدمش ... نه یک بار نه دو بار ... بارها و بارها 


میخوای مثال بزنم ؟ تا بدونی من دیدمش ؟ 


مثالش به قدری خصوصیه که حتی اینجا هم نمیتونم بگم مگر به خودت ...


تو کاری رو شروع کردی که من حمایتت نکنم ؟ 


تو چیزی رو که منطقی پشتش باشه رو ازم خواستی و من گفته باشم نه ؟ 


مهتابم یادت بنداز تو چه روح بزرگی توی وجودت هست ؟ 


روح بزرگی که من و از کیلومتر ها فاصله از پشت سیمهای مخابرات 


از پشت یک صفحه مانیتور محصور خودش کرد ؟ 


سالیان سال شیفتت بودم بدون اینکه حتی چهره تو دیده باشم ...


چی باعث شده بود که اینطور دوستت داشته باشم ؟ 


آیا شهوت ؟ آیا مال و منالی ؟ آیا هر چیز دنیایی دیگه ای ؟ 


یا فقط و فقط روح بــــــــــــــــــــزرگـــــــــــــــــــــــــــی که ازت دیده بودم ؟ 


بازم بیدارش کن ! اون روح عظیمی که کوه رو جابه جا میکرد خواب رفته 


در مورد من نگران هیچی نباش ! 


من نه پشیمونم نه دارم تحمل میکنم ! 


من تو رو میشناسم ! پشت دوست داشتن من یک زمان 6 ساله هست که 


به این راحتی ها نمیتونه چیزی رو توی قلب من تکون حتی بده 


پس با خیال راحت ! با کمال آرامش ! بشین برنامه ای رو تدوین کن 


برای هر روز بهتر شدن برای شکفتن ... برای تخلیه این نفرت عجیب ! 


مهتابم تو لایق بهترین هایی 


بهترین ها رو با تمام وجودت از دنیا بخا ....


بهت میده ! به خدا بهت میده 


همونطوری که تو خواستم و بهم داد ...


باور کن مهتاب ....


باور کن ...

نظرات 1 + ارسال نظر
کسب درامد عالی شنبه 25 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:42 ب.ظ http://p2up.ir

سلام دوست عزیز
تاحالا فکر کرده بودی از وبلاگت کسب درامد کنی؟؟!
من بهت یه پیشنهاد میدم
سایت کسب درامد آذ پاپ آپ برای هر بازدیدکنندگانت40ریال پرداخت میکنه از همین الان بیا اول ثبت نام میکنی وارد سایت میشی و کد کسب درامد رو برمیداری در قالب وبلاگت میذاری وکسب درامدد شروع میشه به همین راحتی
www.p2up.ir

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد