~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...
~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...

آمدی جانم به قربانت

وقتی حرف از نیومدن میزدی دلم خراش برمیداشت

اما میدونستم که تو هم زخمی هستی

از دلم نمیومد درد خراش دلم و با تو تقسیم کنم

میدونستم سرما بهونه ست که نیایی

ولی میدونستم اگه نمیایی حتما دلیل بزرگی داری ...

اما امان از دل

امان از دل

امان از دل که باورش نمیشد حرف زبونت و ...

شاید چون دلمون با هم تبانی دارن ! بدون اینکه حتی خودمون بدونیم ...

به زبون هم گفتم بهت اما برای روزها و سالهای آینده مون مینویسم تا همیشه باشه

شب قبلی که گفتی کجایی الان ؟ و من گفتم دم در !

دلم هری ریخت ...

با شک اومدم خونه ! دلم گواهی میداد که تو اتاقمی ...

با هول عجیبی اومدم تو اتاق و منتظر بودم که از توی تاریکی بیایی تو بغلم ...

اما خبری نبود ! برام مسجل شد که فقط توهم بوده !

دیگه فکر اومدنت و نمیکردم ! دیگه برام مسجل شد که نمیایی ! حتی با سوتی محمد !

بینهایت دوست داشتم که باشی ! از طرفی هم واقعا راضی به اذیت شدنت نبودم

راضی نبودم توی اون سرما رنج راه و تحمل کنی ...

شب به من شب بخیر نگفتی ...

گفتم شاید بی حوصله ای

خوابیدم و بیدار شدم ! نه بیدار نشدم بیدارم کردی !

مثل یه رویا ....

مثل یه خواب

نفهمیدم از کجا اومدی !

اینقدر هول شدم که گفتم چرا اومدی ؟ !

وای انگار دنیا رو به من دادن ! انگار تمام دنیام اومده ! چرا انگار ! نه خود دنیام اومده بود !

برای من اومده بود ! به خاطر من اومده بود !

وای

کاش الان اون لحظه بود .....

کاش الان اون صبحی بود که یکی از نا هنگام ترین و بی دلیل ترین تعطیلی ها رو اداره گذاشت ! انگار اونا هم فهمیده بودن که عزیز من تو راهه !

تعطیل کردن تا با خیال راحت پیشت باشم ....

اومدی !

به همین راحتی برای من و با هزار سختی و دشواری راه برای تو .....

تولدم بهترین تولد زندگیم شد ...

تولدی که با پوست و گوشتم احساس کردم که منم هستم !

نه اینکه تا حالا نبوده باشم ! نه بودم

ولی جای بودنم این بار فرق میکرد

اینبار تو قلب یک زن ....

یک قلب که اعتقاد دارم پاکترین قلبهاست ... و چقدر خدا من و دوست داشت که این پاکترین رو به من امانت داد ....

وقتی کادو ها رو باز میکرد بیتا .... دونه دونه کادو هات که جای من و تو قلبت نشون میداد ...

وای ....

حریصانه و خودخواهانه میگم که باز هم میخوام ! نه برای کادو و جشن تولد ! بلکه احساس ناب اون لحظات رو ...


ازت ممنونم


چیزه دیگه ای ندارم در مقابل اینهمه احساس و زیبایی برای بیان


فقط ممنونم ازت


                                                                   فقط همین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد