~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...
~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...

مرسی عشق من ...

امیرم...

مهرم ...

عشق وفادار و بی همتام ...

همسرم ...

وقتی ذره ذره ی وجودم از بودنت کنارم ، از بودن ناگهانی و هیجان برانگیزت غرق خوشحالی و شوق و ذوق بود چطور نمیدونی که همه ی وجودم و بیشتر از قبل تسخیر کردی ؟! ...

وقتی تنها اومدنت ، اومدنی که میدونستم با همه ی وجودم میدونستم چقد برات سخته رو به خودت هموار کردی تا بیای خوشحالم کنی .......... 

واااااااااااااای چه لحظه های شیرینی بود اس ام اس های روزی که قرار بود بیای وقتی داشت یه امیدواریه مبهم تو دلم نقش می بست که امیر ممکنه بیاد ! با اینکه خواسته بودی با به قول خودت کد دادنهات متوجه اومدنت بشم اما خدا میدونه چون میدونستم برات سخته حتی تو دلم به زور آرزو نکرده بودم که بیای ، اما روزی که واسه اومدن بلیط داشتی ازم پرسیدی "اگه دوست داشته باشی یه خبر بشنوی اون چیه" ؟! خدامیدونه فقط یه حرف اومد تو دلم که بگم خبر اومدن تو ...

اما نگفتم تا دل هردومون از این آرزوی سخت نشکنه ... وقتی تو از محالات حرف زدی خواسته ای رو گفتم که تا ابد آرزوییه که با هربار رسیدن بهش باز آرزوش می کنم ... و تو گفتی اوکی ... تو دلم داشت امید اومدنت پر رنگ میشد که اصرار کردم بگی که نمیای و تو طفره میرفتی ......

 یه جا که گفتی اگه دعوتم میکردی می اومدم امیدم داشت یخ میزد ... باز گفتی حالا که نیومدم و اگه ... دیگه دلم داشت از یأس پر میشد که یه هو ساعت بلیطت و وقت رسیدنت و گفتی .................... وای چه حس قشنگی داشتم اون موقع ................!!! دنیا رو بهم دادی با همه ی دلشورم واسه چطور اومدنت و اینکه غصه می خوردم از سختی راه برات اما بی نهایت آرزو میکردم حرفت واقعی باشه و اون لحظه ی اومدنت برسه ................

 وای شبی که با شوق اومدنت خوابیدم .........

وای لحظه ای که زنگ در و زدی ...............

وایییییی لحظه ای که اومدم پایین و تو پشت در بودی ..............

صبونه ای که با هم خوردیم .....

لحظه ای که کادوت و باز کردمممممممممممم .......... ذوقی که از کودکی توی دلم جا خوش کرده بود ........... آرزویی که شاید فقط توازش خبر داشتی و تلاش قشنگ و دلنشینت برای رسوندن من به اون ....... چه حس شیرینی بود برام منتظر نشستن تا لحظه ی باز کردن کاغذ کادو و فهمیدن اینکه چی منتظرمه ........ و شوقی که تو دلم انباشه بود با دیدن تلسکوپی که داشتنش و فقط آرزو کرده بودم و تو نذاشتی این آرزوی دوران کودکیم فراموشم بشه ، کامل شد .......

 فرصتی که بهم دادی تا اولین آشپزیه رسمیم و برات کنم ...... نمیدونم دوس داشتی یا نه اما خیلی عشق تو غذام ریخته بودم تا ازش لذت ببری ...

عصری که رو تراس نشستیم ... شطرنجی که با مح(...) بازی کردی ...

تلاشت واسه دیدن ماه با تلسکوپ عشقم .....

رفتنمون خونه مامان جون ...

 مراسم کوچولو و دوست داشتنی تولدم باحضور تو ...

برگشتنمون و باز تلاشت برای نشون دادن ماه با تلسکوپ ...

وقتی دیدمش و چقد ذوق داشت حفره های ماه و با اون وضوح دیدن ........

 وقتی تو تلسکوپ و تنظیم میکردی و من دونه های اناری و که بابا واقعا با عشق برات دون کرده بود و میذاشتم دهنت ...

وقتی با سردی دستام رو پشتت اذیتت میکردم و تو با صبوری شیطنت من و تحمل میکردی و من لذت می بردم از لحظه های با تو بودنم ...

 وقتی موقع خواب شد و چراغ و خاموش کردم تا تو بغلت حس بینهایت شب و داشته باشم ......

شبی که صبح نشه تا ترس رفتنت نیفته تو جونم ...

شبی که روز قبل آرزوش کرده بودمو بهش رسیده بودم !!!!!! در اوج ناباوری...........

شبی که اولین و آخرین شب با هم بودنمون بعد از یه دوریه سخت بود .....

دوریه سختی که لبخند و با لبام بیگانه کرده بود و رمق هیچی و برام نذاشته بود .......

 شبی که لحظه لحظش و فرداش با خون دل دلکندم ، وقتی آرزوی دوباره تکرار شدنش و داشتم ..........

 و صبحی که کنار تو بیدار شدم و تو بغل تو چشام و بستم و لونه کردم ......

صبونه و ناهار اون روز و نذاشتم بفهمی اما همه رو با ترس رفتنت گذروندم ......

 واسه اومدنت اونقد به اصرار دعا نکرده بودم که واسه موندنت خداخدا میکردم .....

که اومدنت و برات سخت میدیدمو رفتنت و برای خودم جهنم ......

 اون آخرین آغوش کشیدنهامون که هرچقد جلوی اشکام و میگرفتم باز سیلشون بهم غلبه می کرد ....

چه تلخ بود لحظه هایی که شام شب تو راهت و برات آماده میکردم .......

چقد سخت بود دلکندن ......

وقتی با هم تا پای ماشین رفتیم ......

 نشستنت روی صندلی ....

 نگاه خداحافظی ......

 بغضی که فقط خدا میدونه چه عذابی کشیدم تا نشکنه .....

 تا نشکنم .....

نمی تونستم برگردم خونه ....

برگردم اتاقم ....

اتاقی که فقط چند دقیقه قبلش با تو بودم ....

مثل یه خواب .............

امیر من تو رو میخوام ............ همیشه کنارم میخوامت ...............

 واسه همیشه داشتنت اینهمه رنج بس نیست ............!!!

میدونم عزیزم ........ میدونم توم رنج میبری ..........وای چه زجری و تنهایی کشیدی وقتی من بعد از نزدیک به یه ماه کنارت بودن از پیشت اومدم .............. فدای دلت بشممممممممممم.............

آخ خدایی که محبتت بی اندازه اس وقتی ما رو بهم رسوندی تو دنیایی که داشتن عشق ما واسه همه شده یه آرزو.....

 خودت کمکمون کن این روزا رو طاقت بیاریم  ............

خودت کمکمون کن با این وضع نا بسامان لونمون و زودتر بنا کنیم .............

 لحظه های زیادی و از عمر بی هم ، بی ارزش گذروندیم ، که کنار هم آروم بگیریم و ارزش پیدا کنیم .......

امیر !

خدا صاحب دلامون و آگاه از درونشه وقتی میبینه چقد همو دوست داریم .........

چقد لطفشو میبینم وقتی مییییبییییییینم چقد خووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو...بی ........................

دوست دارم امیرم

مرسی واسه همه ی خوبیات ....

مرسی واسه قشنگ ترین لحظه های عاشقانمون ....

مرسی واسه محبتهات .....  

بزرگواریات ... 

توجه بی اندازه ای که به من و علایقم داری ......

 با اومدنت واسه شب تولدم .....

با کادوی بی نظیـــــــــــر و دوست داشتنیت .........

با ذره ذره های توجه و محبتی که با حتی خریدن تنقلات مورد علاقم بهم نشون میدی ...................

دنیا دنیا ارزشت برام بیشتر وبیشتر میشه وقتی من ورای همه ی اینا قلب شفافت و میخوام که به زیباترین صورت دارمش ................

قلب منی که بیرون از سینم میتپی ............ مراقب قلب من باش..............

زندگی من ..............

 امیرم ..............

 همسرم ......

تولدت مبارک

نمیدونم .....


تونستم چیزی رو که توی قلبم بود و احساسم بود منتقل کنم یا نه ؟


نمیدونم کاری که کردم تا حدی تونست ارزش تو رو توی قلبم نشون بده یا نه ....


اگر نشد و نتونستم تو با بزرگواریت قبول کن ....


شب تولدت بود شب تولدی که به نوعی سالها منتظرش بودم ... شب تولدی که شب تولد خودم بود تولد عشقم کسی که همه وجودم و همه زندگیم و چه مادی و چه معنوی باهاش شریک شدم ...


کسی که بهترین و نابترین لحظه ها رو برام رقم زده ...

باید قبل از تولدت اینجا مطلب میذاشتم ولی کوتاهی کردم ، و تو ببخش


قبل از همه چی دوباره باز هم همینجا 13 مهر رو به مهربان ترین دختر روی زمین به همسرم تبریک میگم ... عزیزم تولدت مبارک

100 سال دستت توی دستم با تن درستی و شادی ، لبخند و مهر از لبانت کم نشه ...


مهرم ! مهتابم !


34 ساعت پیشت بودم !


34 ساعتی که انگار چند دقیقه توی پارک دیدمت ....


باز هم مهر و محبت مامان ! از نگاه پر مهرش ! از محبتهایی که فقط یک مادر به فرزندش نثار میکنه .... از مهر و محبت بابا ، با دونه های اناری که سفارشی با دستان خودش ...


اینا کم نیستن ! بدون میفهمم ...


هرچند با کلام نمیشه ذره ای حتی قدر دانی کرد و این ها رو باید عمیقا بفهمم که خوب میفهمم ....


از کیک خوشمزه ت ! از ناهار بینهایت خوشمزه ت ...


از عشقی که بی مرز نثارم کردی تمام خسته گی ها از تنم زدوده شد ...


بدون عشقم که بی نهایت برات احترام دارم ... بدون که تورو با تمام وجودم دوست دارم

بدون که بی تو کمم ، گمم ....


که تو شایسته ترینی ....


همیشه کنارم بمون که بی تو نفسی ارزش موندن نیست ....


همیشه دوستت دارم نازنینم ...... امیر