~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...
~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...

تند باد حادثه

من و تو در گذر تندباد حادثه   

 

هزار مرتبه اوج و حضیض ها دیدیم


سلام ...


سلامی به بلندای همه سختی ها ...


همه نا ملایماتی که نفسهامون و به شماره انداخت ولی باز هم پیروز من بودم و تو


همه سختی ها و همه اون روزها و شبهایی که راستش تیره بودن و تار ...


میدونی اخلاقم رو که اهل گذشت هستم ولی تعارف نه


هیچوقت هم دوست ندارم از واقعیات فرار کنم


برای همین اینقدر رک مینویسم


همه سختی هایی که شاید تونست موقتا چند صباحی دلهامون و دور کنه ولی


توش یکی دو نکته اساسی وجود داشت


نکته هایی که مثل نقشی از طلا روی دلهامون نقش بست


نقشهایی که میتونن ابدی بشن میتونن همیشه گی بشن


میتونن توی زندگی نقش فانوس راهنما و امید و دلگرمی باشن


نکته هایی مثل اینکه ما هم و * دوست داریم * و این عمیق ترین


دارایی قلبی ماست ...


شاید تا به حال فقط احساس میکردیم که همدیگه رو دوست داریم


ولی توی این روزها و اتفاقات با منطق و توی شرایط فهمیدیم


و این دوست داشتن از هزار بار دوست داشتن صرفا عاطفی با ارزشتره


چون لااقل به یک نتیجه میرسیم و اون اینه که برای مشکلاتمون همیشه


دنبال راه حل باشیم نه راه فرار ..........


نکته ای که من براش خیلی احترام دارم اینه که فهمیدیم خیلی از موضوعات


فقط سوء برداشت بوده و وقتی توی دلهامون دنبال سوالات رفتیم دیدیم


فقط این زاییده ذهن ماست .. مثل قضیه فوق العاده پیچیده خرید


اتفاقی برای من خیلی سنگین تموم شد ولی خدارو شکر که بیان شد و منم به تفصیل


حرفامو زدم حرفاتو زدی حرفامون و شنیدیم ...


نکته دیگه این روزها این بود که خیلی از سوء تفاهم ها تا حد زیادی برطرف شد


سوء تفاهم هایی که به قول خودت به خاطر طولانی شدن و فاصله بین عقد تا عروسی


پیش اومده ...


خیلی سخته ... میدونم برای تو مخصوصا خیلی سخته ... نیش و کنایه های اطرافیان


آدم رو حتی اگه از سنگ هم باشه به مرور خورد میکنه


علاوه بر همه این موضوعات و موارد بحث روزه هم این روزها بدجور داره


روی اعصاب راه میره ... !


روزه ای که شاید به هر طریق برای من قابل تحمل تره ولی تو رو داره از پا در میاره


نازنیم ای کاش نگیری ...


کاش گوش به حرفم بدی و نگیری ... گناهش ماله من ثوابش ماله تو . فقط نگیر


به خدا نگرانم . این روزا از همیشه بیشتر نگرانم . نگرانیه همه چی یه طرف


نگرانیه جسم و روح تو از روزه داری هم یه طرف . خدا شاهده لحظه ای از روز نیست


که به فکرت نباشم . نگرانت نباشم


میگی نمیخواد نگران غذاخوردن باشی .... آخه مگه میشه ؟ مگه میشه


مگه میتونم نگرانت نباشم ؟ مگه میشه مرد باشی و فکر همسرت نباشی ؟


من یکی نمیتونم .... نمیتونم نگرانت نباشم نمیتونم بی تفاوت باشم


نمیتونم به فکر خودم باشم . نمیتونم به خودم فکر کنم


خلاصه همه این فکرا و موضوعات داره از ما یه مرد میسازه ...


مهتابم یادت هست که یه نفر این گوشه دنیا ....


تک و تنها ...


با همه وجودش دنبالت اومده چون تورو لایق ترین زن دنیا برای زندگیش دونسته ؟


یادت هست این مرد با همه وجودش تورو دوست داره ؟


این مرد همه دارو ندارش و که فقط یه قلب بود رو به پات گذاشته ؟


حرف خیلی زیاده ...


دلم خیلی تنگه تو میدونی


تو ازش خبر داری ...


دلم خیلی روزهای آروم و بی دغدغه میخواد که توش من باشم و تو و دیگه هیچی ...


هیچ فکر اضافه ای ... هیچ موضوع سومی ...


این روزها اوج فشار روی دوش منه ...


ترم تابستون 14 واحدی که ترم آخره ...


تابستون گرمی که تا به حال بی سابقه بوده ....


ماه رمضون توی طولانی ترین و گرمترین روزهای سال ....


مشکلاتی که خدا رو صدهزار مرتبه شکر که خیلی هاش و پشت سر گذاشتیم


و به اینها موضوعات عادی همیشه گی رو هم اضافه کن ...


ولی به این دلخوشم که میگذره و دوباره از این پیچ سخت زندگی که بگذریم همه چیز


به روال عادی خودش برمیگرده ...


حرفها پایانی نداره ...


ولی پایان همه حرفها همون جمله ساده ولی از عمق وجودمه که بهت بگم توی


همه این سختیها


تنها دوست داشتنت سلاح من بود ...