~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...
~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...

محکم باش ... !

امیرم !

می دونم چقد این روزا برات سخت بوده ... برامون سخت بوده ...

بدون چقد سخته اسیر تردیدی باشی که مقصرش تو نباشی ... من نباشم ... دیگرهایی باشن که انسانیت و لکه دار کردن ...

ازم زمان میخوای ... ازم اعتماد میخوای .... مگه چیزی غیر اعتماد بود که قلب خسته و سرد من و با تو گرم کرد ... ببین چقد سخته که تو تنها یه سوخت برای گرم کردن یه خونه ی یخی داشته باشی و بعد همین سوخت کم سو بشه و گاهی حتی گرماش بهت نرسه ... ببین چقد میلرزم ... ببین چقد می ترسم ... !

رود جاری محبت تو هیچ وقت نه من و خسته میکنه نه سیر ... من همیشه میخوام غرقه ی این رود باشم ... اما زیر تابش خورشید منطقی که جفتمون و از حقیقت زندگی غافل نکنه ... !

امیر ... حق منه که برای دلبستنم امید بخوام ... تنها یه افق روشن امیدواریه که میتونه سد احساس من و رها کنه تا خروش محبتم به دشت دل تو برسه ...

امیرم حکایت شیرین و فرهاد قصه ها نیست که دنیای امروز ما پر از فریب ِ ... پر از دغله ...

 که دل من زخم خورده ...

که دل من بد رو بارها به چشم دیده ...

 که گوش من درد رو بارها به دل شنیده ...

کم زخم خورده ها نیستن که من دیدم ... که تو دیدی ...

امیر تو خوب ... من خوب ... جامعه خوب ؟!؟!؟!؟!؟

میدونم درکم میکنی ... میدونم زمان میخوای ... میدونی برای من چی مهمه ... می دونی دوریت سخته ... اما نگاه های کنجکاو "عزیز" من وقتی منتظر اینه که بالاخره حرف دخترش و بشنوه سخته ... گفت و شنود اونها که من و متحول میبینن برام سخته ... وقتی بخوام از دنیای درونیم فقط پی جویی ِ موبایلم برای همه آشکار باشه و نه هیچ چیز دیگه !!!سخته ... !

امیرم درکت میکنم ... جز تو توی این شرایط بدون هیچکس و اینطور درک نمیکردم ... همونطور که جز تو کسی نمیتونست اینطور توی دل قدم بذاره ... !

 اما تو هم من و درک کن ! ... شرایط جفتمون سخته ... درد دوری دلمامون یه طرف ... درد نگاه بقیه ........ !

فکر میکنی برام آسونه محبتی که قفسه سینم و تنگ کرده ... همه وجودم و میسوزونه ... لحظه هامو سخت کرده ... بخوام به فرمان منطق سختی کشیده ی بد دیدم مهار کنم  و دم نزنم  ؟!!! احساس تو و محدودیت هاتو ببینم و بی تفاوت باشم ... !!!

سخته امـــــــــــــیر ... سخته عزیـــــــــــزم ... !

امیر بدون هر راهی که قرار باشه با کوشش من باز شه با جدیت من هموار شه ، ... کوشش میکنم ... جدیت میکنم ... سختیاشو به جون میخرم ... وقت و تلف نمیکنم ... از حقم دفاع میکنم ... پس من هستم امیر ... هستــــــــــــــــــــــــم ...

اما وقتی قدم اول با تو ه ... شروع راه با همت تو رقم میخوره ... وقتی دورنمای این راه جز رویا تصویری برام نیس ... ! حق بده بی انرژی بشم ... که بخوام حصار دورم و به خودم برگردونم ... که بخوام دوباره تنها نشین خلوت خودم باشم ... !

امیر ... بدون فشاری که روی تو هست روی من هم هست ... مگر غیر از اینه که ما داریم رو به سوی هدفی میریم که مقصدش سهم برابری برای هر دوی ماست ... که برای هم با هم حرکت میکنیم ...

حالا به جبر روزگار میدون عمل برای تو گشوده شده ... که دست من بسته شده ... که منم با همین دستهای بستم بدون بی کار و بی حرکت نمیشینم ... که هر لحظه ی سخت تو عمر عذاب من میشه ... !

پس من و از خودت جدا ندون امیر ! ... به عشق و احساسم یه لحظه شک نکن ... !

 ببین من از مادیت دنیا از تو هیچی نخواستم و نخواهم خواست و تو قول دادی من و از معنویت دنیا سرشار کنی .....

پس محکم باش ... رو حرفات محکـــــــــــــم باش عشق من ... ! محکم باش ... امیرم ... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد