-
تولدت مبارک ...
پنجشنبه 15 دیماه سال 1390 20:18
امیر قلبم ! امروز از صبح توی دلم یه غم ، پر رنگ تر از هر روز بود و یه شوق ، بی قرار تر از هر روز ........ وای که چقدر دلم خواست الان صدات و بشنوم امیر ........... الان تو کنار کسایی هستی که حاضرم هرچی دارم بدم الان من به جای اونا باشم ... من کنار تو باشم ........... ما پیش هم باشم ............ای...
-
ماه من!
چهارشنبه 14 دیماه سال 1390 23:31
ماه من! غصه اگر هست بگو تا باشد! معنی خوشبختی, بودن اندوه است!.. این همه غصه و غم, این همه شادی و شور چه بخواهی و چه نه! میوه یک باغند همه را با هم و با عشق بچین... ولی از یاد نبر پشت هر کوه بلند سبزه زاری است پر از یاد خدا! و در ان باز کسی با صدایی آرام و مطمئن می خواند که خدا هست, خدا هست و چرا غصه؟چرا؟
-
چون همسفر عشق شدی ...
سهشنبه 13 دیماه سال 1390 22:31
گر همسفر عشق شدی، مرد سفر باش ورنه، رهِ خود گیر و یکی راهگذَر باش هم نعره ی امواج گَرت ـ عَربده ای نیست در برکه یِ آسایشِ خود زمزمه گر باش هُشدار ، که یخ تابِ تب عشق ندارد گر بسته یِ قالب شده ای فکرِ دگر باش عیسات اگر جان بدمد شب پره ای باز وام از نفسِ عشق کن و مرغ سحر باش هر خواب رگی در خور، خون تو و من نیست از خون...
-
تنها پناه من ...
سهشنبه 13 دیماه سال 1390 12:39
" گفتی که منم نقطه ؟! نه جانا کم از آنم درهیچ نگنجم که من از کم نگرانم دانم که در این تاب عطش ، تاب نیارم نه آب نه چشمه نه کبود ابر سیاهم نه خاک و نه آتش نه کویر کمتر از آنم من هیچ نیم ، هیچ در آن نقطه تباهم بگذار در این تاب دگر تاب نیارم " * امیرم ! همدردم ! وقتی مینویسی ... وقتی لحظه لحظه های دلتنگیتو...
-
لحظه ای از حضور تو ...
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 21:11
تشنه ترین مرد زمینم برای نوشیدن لحظه ای از عطر حضور تو ..... گفتم که عطش میکشدم در تب صحرا گفتی که مجوی آب و عطش باش سراپا گفتم که نشانم بده گر چشمه ای آنجاست گفتی چو شدی تشنه ترین قلب تو دریاست گفتم که در این راه کو نقطه آغاز ؟ گفتی که تویی تو ! خود پاسخ این راز شب مهتابی امشب دوباره .... شبی که باز هم عجیب ترین...
-
من و با خودت ببر من به رفتن قانع ام ...
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 12:04
همسفر... تو از کدوم قصه ای که خواستنت عادته نبودنت فاجعه ، بودنت امنیته تو از کدوم سرزمین ، تو از کدوم هوایی که از قبیله ی من ، یه آسمون جدایی *** اهل هرجا که باشی "قاصد شکفتنی" توی بهت و دغدغه ناجی قلب منی... پاکی آبی یا ابر نه خدایا شبنمی قد آغوش منی نه زیادی نه کمی منو با خودت ببر من حریص رفتنم عاشق فتح...
-
امروز که محتاج توام ...
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 23:22
امروز که محتاج توام جای تو خالیست فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست
-
دلم برات پر میزنه ...
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 12:42
"امیر" قلبم ... میدونی الان توی دلم چه خبره ه ه ه ه ه ........ نمیدونی ... میدونی هان اما .......... نمی دونی ... همه لحظه هامون شده حسرت و آه میدونم میدونی ... وای امیر دلم داره پر پر میزنه می فهمی ... میدونم میفهمی ........ تو سر کلاسی و من .... امیر این حس اسمش چیه که شبیه هیچ حسی نیس ... !!! اگه دلم تنگه...
-
حسرت
جمعه 9 دیماه سال 1390 22:09
در حسرت دیدار تو آواره ترینم بهترین ساعات و لحظه های عمرم رو با یاد تو سپری میکنم زیبا ترین و ناب ترین دقایق رو در کنارت هستم چقدر به عشق نیاز داشتم و نمیدونستم چقدر دلم برای خودم تنگ بود و نمیدونستم چقدر زیبایی بود و نمیدونستم چقدر به تو نیاز داشتم و نمیدونستم چقدر خوب بودی و نمیدونستم چقدر خوب بودم و نمیدونستم حالا...
-
زندگی منــــــــــــــی ...
پنجشنبه 8 دیماه سال 1390 23:01
امیر دیروز واقعا روز قشنگی تو زندگیمون بود ! یه روز بی دغدغه و آروم و پر احساس ! اما امروز ... خودت که میدونی چرا روبراه و سرحال نبودم و اینکه این اتفاقا افتاد ... امیر می دونی چقد عذاب شرایط خودم درمقابل عذابی که اذیت شدن تو بهم میده حقیره ! الان تو اس ام است بهم گفتی اذیتهاتم دوست دارم امیر به خدا اذیت شدن هم جزیی...
-
فصل تازه
چهارشنبه 7 دیماه سال 1390 22:03
کاملا احساس میکنم کاملا احساس میکنم فصل جدید در روابط من و تو باز شده ! فصلی که صمیمیت توش موج میزنه ! فصلی که توش از دودلیها کمتر میشه سراغ گرفت فصلی که تازه به شناخت رفتاری و شناخت گفتاری رسیده شده دیگه به راحتی از هم نگران نمیشیم چون به نوع گفتار هم آشنا شدیم فصلی که روان و بدون دغدغه اشتباه با هم حرف میزنیم ! در...
-
...
سهشنبه 6 دیماه سال 1390 22:46
وقتی که واژه هام بیانگر احساسم نیست شاید بتونم با عکسهام حرف بزنم ....
-
یک دم از خیال من نمیروی ای غزال من ...
سهشنبه 6 دیماه سال 1390 17:53
به سوی تو به شوق روی تو به طرف کوی تو سپیده دم آیم مگر تو را جویم بگو کجایی؟ نشان تو گه از زمین گاهی ز آسمان جویم ببین چه بی پروا ره تو می پویم بگو کجایی؟ کی رود رخ ماهت از نظرم نظرم؟ به غیر نامت کی نام دگر ببرم؟ اگر تو را جویم حدیث دل گویم بگو کجایی؟ بدست تو دادم دل پریشانم دگر چه خواهی؟ فتاده ام از پا بگو که از جانم...
-
تنها گاهی دلم ...
سهشنبه 6 دیماه سال 1390 17:39
امیر مهربونم ! چی بگم که بیان هم دیگه یه ذره حتی یه ذره از فکر پر از یاد و مهر و آرزوی تو شده ی من و هم پاسخگو نیست ... ! عزیزم سوزی که توی دل تو بپاست همه ی وجود من و داره میسوزونه ! تکیه گاه تمام امید ها و آرزو های من ... تنها دلیل دلتنگی های من ... "عشق " من ... امیرم ... خدای من چقدر فضا تو سینه ی من...
-
در هوای تو
دوشنبه 5 دیماه سال 1390 22:39
حس نوشتن دارم میخوام تا خود صبح بنویسم ! میخوام رها بشم از قید و بند واژه ها می خوام به تو برسم ! مهتاب می خوام این سوز دلم این بار تورو هم بسوزونه مهتاب نفس میکشم ! مهتاب حس میکنم ! مهتاب زندگی میکنم وقتی اسمم رو صدا میکنی مهتاب احساس قدرت میکنم وقتی به من تکیه میکنی مهتاب غرور سرتا پای وجودم و میگیره وقتی میگی...
-
کمی عاشقانه ...
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 22:41
ای بهترین بهانه برای نوشتن ! ای زمزمه شیرین شبهای دوری ای نغمه دلتنگی ! ای صدای خوش ترانه ای نوای دلنشین یک خاطره دور ای هم آوای چلچله ! ای همسفر کوچ پرستو ای آشنای کهنه ! ای هم آغوش خواب قناری ای فاتح قله های شب ای دوشادوش قاصدک تورا من چشم در راهم ای همصدای دلتنگیهای شبهای بی صدا ای همنشین احساس شیرین لحظه های بی...
-
گل بارون زده من ...
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 21:54
گل بارون زده ی من گل یاس نازنینم می شکنم ، پژمرده می شم نذار اشکاتو ببینم تا همیشه تو رو داشتن داشتن تمام دنیاست از تو و اسم تو گفتن بهترین همه حرفاست با تو ، با تو اگه باشم وحشت از مردن ندارم لحظه هام پر می شن از تو وقت غم خوردن ندارم ای غزلواره ی دلتنگ که همه تنت کلامه هنوزم با گل گونه ت شرم اولین سلامه ای تو جاری...
-
ممنونم ...
شنبه 3 دیماه سال 1390 13:35
امیر مهربونم ... عشق بزرگوارم ... مرد بخشنده ی من ... روشن بینی و دید وسیعت باز هم و باز هم متحیرم میکنه ! امیر تو خیلی بیشتر از تصورم پخته و آگاهی !!! عزیزم اگر کتابهای "زنان ونوسی و مردان مریخی" و "رازهایی که مردان باید در باره ی زنان بدانند" و توصیه به خوندن میکنم نه برای اینکه در تو کم و کاستی...
-
زندگی ....
جمعه 2 دیماه سال 1390 18:32
زندگی رسم خوشایندی است . … زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ، پرشی دارد اندازه عشق. زندگی چیزی نیست ، که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود. زندگی جذبه دستی است که می چیند. زندگی نوبر انجیر سیاه ، در دهان گس تابستان است . زندگی، تجربه شب پره در تاریکی است . زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد. زندگی سوت قطاری است که...
-
برای دلتنگیه امروز ...
جمعه 2 دیماه سال 1390 18:24
نامه سوم رو با نام و یاد خدای بینمون آغاز میکنم ... مهتابم باز هم سلام ! روزها دارن میان و میرن ! مثل همیشه نه کمتر نه بیشتر تنها چیزی که هر روز بیشتر میشه شناخت روحیات هردومونه ! شناخت و اطمینان قلبی بینمون ! مهتاب شبهای بی طلوع من ! قولها و قرارها رو گذاشتیم ! نکته ها رو گفتیم ! برنامه های ابتدایی رو گفتیم ! همه و...
-
تو شبتابی مگه نه ؟
جمعه 2 دیماه سال 1390 17:51
دل رویا گرفته چه کابوسی مگه نه ؟ نه خورجینی نه اسبی نه فانوسی مگه نه ؟ نه گلدسته نه محراب نه ناقوسی مگه نه ؟ بر این تخت شکنجه نه طاووسی مگه نه ؟ در این خواب بد بد من و تو خوب خوبیم من و تو شرق و غربیم شمالیم و جنوبیم چه تصویر غریبی همه بی سر مگه نه؟ یکی شده با زمین بال کفتر مگه نه؟ گل قالی سر دار پلاسیده مگه نه؟ سر چل...
-
پاسخ های یک دل تنگ ...
پنجشنبه 1 دیماه سال 1390 19:30
بهترین قبلم ! نامه ی دومت عجیب وجودمو متلاطم کرد !!! نه اینکه واژه هات با گذشته فرق کرده باشن ! نه اینکه نوشته های قبلت صداقت و عشق کمتری و در خودشون داشته باشن !!! نه ، که حسی درش بود که با خوندنش ذره ذره ی وجودم قلب شد و تپید ... !!! امیر بی مثالم ... درسته که "تو" گوشه گوشه ی وجودمو تسخیر کردی و احساسمو...
-
نامه ای برای فردا (2 )
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1390 20:12
نامه دوم خودمو برای عشقم برای کسی که حاضرم حتی جونم و بذارم براش با این بیت شعر آغاز میکنم ... قیامت قامت و قامت قیامت قیامت میکند این قد و قامت مهتاب سرزمین قلبم .... میدونم که خیلی بهتر از من به تمام مسائل آشنایی میدونم که بالاتر از اونی هستی که من حتی بخوام مسئله ای رو بیان کنم میدونم که میدونی که از نظر من از تمام...
-
یه جواب کوتاه ...
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1390 12:54
نامه ی پر مهرت و خوندم "مهر" بی همتای من امیرم ... تو همیشه راهی برای بیشتر امیدوار کردن من پیدا میکنی !!! چقدر از داشتن این وبلاگ خوشحالترم وقتی اینقدر پخته و زیبا داری مسائل و باز میکنی و من و از افکار بلندت آگاه میکنی ... امیرم من با تو میدون و برای بیان خواسته هام کاملاً باز دیدم و چون اعتقاد دارم برای...
-
نامه ای برای فردا ( 1 )
سهشنبه 29 آذرماه سال 1390 22:20
برسد به دست کسی که همه وجودم لبریز از عطر حضورشه .... مهتابم سلام ! سلام به توی نازنین که همه عمرم دنبال یک ثانیه از حضورت بودم ! مهتابم ماه من ! این نامه رو نه برای امروز بلکه برای فردا و فرداها می نویسم ! می نویسم تا برای همیشه به یادگار بمونه ! تا هر لحظه احساس کردیم لایه ای از غبار روی عشقمون رو گرفته با خوندن این...
-
ندیدم مثه تو ...
سهشنبه 29 آذرماه سال 1390 12:31
سلام مهربون قلبم ... امیرم چقد این پستت رو دوست داشتم !!! چقد به دلم نشست !!! چقد لحنت و دوست داشتم ... چقد اون عباراتی که بولد کردی به دلم نشست !!! چقد خوشبختم که مردی به فهیمیه تو دارم ... چقد خوشبختم که عشقی به بزرگی تو دارم ... آره حق با تو ه ! همیشه نباید اینجا پست های گل و بلبل باشه ! چون زندگی همیشه گل و بلبل...
-
توضیح
سهشنبه 29 آذرماه سال 1390 00:19
کیبورد کامپیوتر از کار افتاده ! با لپ تاب متن رو نوشتم ! اشتباهاتش و ببخش منم پاک نمیکنم فقط جهت یادگاری ....
-
صرفا جهت حضور ...
سهشنبه 29 آذرماه سال 1390 00:04
امروز مثل هر روز نبودیم ! گرمه گرم ! اما یه روزایی شاید لازمه ! لازمه که یک مقدار به اطراف هم نگاه کنیم زندگی گهگاهی یکنواخت میشه ! باید یاد بگیریم منو تو اسیره این یکنواختی ها نشیم خب اینم یک راهه .... زندگی تمامش منو تو نیست مهتابم ولی هر مقداری که ابعاد زندگی با امید یکنفر دیگه برام باز تر میشه بیشتر به انتخاب خودم...
-
دلتنگی
یکشنبه 27 آذرماه سال 1390 19:24
تو غربتی که سرده تمام روزو شبهاش غریبه از من و ما عشق من عاشقم باش دلم تنگه دلم تنگه از این روزهای بی حضورت مهتابم دلم یک جرعه از حضورتو میخواد یک نفس از عطر نفست کافیه برای شقایق شدن مهتابم گرمای دستات و میخوام یه آغوش مهمونم کن یه شونه مهمونم باش مهتاب مهتاب مهتاب .... مهتابم دستاتو بده قدم زنان تا آخر دنیا بریم عجب...
-
قول میدم ...
یکشنبه 27 آذرماه سال 1390 12:53
"امیرم" ... روح لطیفت منقلبم میکنه !!! هیچ وقت فکرش و هم نمیکردم روزی "مرد" ی و با لطافت و صداقت روح تو ببینم چه برسه به اینکه این "مرد" بخواد مال ... من ... باشه ... وااااااااااااااااااای همه وجودم لبریز از شوق میشه وقتی روزی و تصور میکنم که "ما" این مسیر و طی کردیم و بعد ......