-
سال فتح جاده ها ...
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1391 21:50
امیرم مهربونم... یعنی فردا این لحظه و دقیقه تو کنارمی ؟ یعنی این 60 روز دوری تموم میشه؟ یعنی باز هم صدات بی واسطه تو گوشم مییچه ؟ یعنی باز دستات و لمس میکنم ؟ باز نگاهت و حس میکنم ؟ باز زندگــــــــی می کنم ... ؟ چقدر منتظرم امیر چقدر ... !!! کاش میشد همه ی این مدت و بخوابم و با صدای تو بیدار شم ... ! چه سالی گذشت...
-
ای عاشقان آمد بهار
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1391 16:28
نرم نرمک میرسد اینک بهار آخرین ساعتهای این پروسه 60 روزه رو داریم سپری میکنیم و این در حالیه که کم کم زمستون و سرما و یخ زدگی جاش رو به بهار و گل و آبشار و سبزه میده ... بهاری که آدم ها رو عاشق میکنه و عاشق ها رو عاشق تر ... بهاری که فصل مطلوب من و توست ... بهاری که از نفس کشیدن سیر نمیشم ... نازنینم بهارت مبارک الان...
-
امان از جاده ها ...
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1391 19:50
امان از جاده هایی که درد مشترک شروع من و تو وبد امان از جاده هایی که سخت ترین شکنجه رو تو آستین خودش داره امان از اینهمه بی قراری که طاقت رو میشکنه تا سر هر موضوعی حتی حوصله حرف های ساده رو نداشته باشیم امان از اینهمه ندیدن و دوری ... امان از 52 روز ندیدن و رفتنت ... امان ... توی روزهایی که فشار کار به اندازه 11 ماه...
-
خاطرات شیرین
جمعه 11 اسفندماه سال 1391 21:03
میگن انسان یکی با امید زنده ست یکی هم با خاطراش زنده ست ... این روزای اسفند ماه برای من مملو از خاطره ست ... خاطرات هول دیدنت ... یادمه بعد از سه ماه که پیمانمون رو توی قلب همدیگه با هم بستیم حتی یک ثانیه هم همو ندیده بودیم و فقط تلفن بود و گاهی مسنجر ... دیگه کفر هر دومون دراومده بود ! از همون اول هم قرارمون این بود...
-
تبریک تبریک تبریک
پنجشنبه 10 اسفندماه سال 1391 00:56
عزیزه مهربونم… امیرقلبم…! هزاران تبریک واسه دونه دونه مناسبتهاى خوب وخاطره انگیزمون… ازمناسبتهایى که گذشته ومن نتونستم بیام،تامناسبتهایى که توش هستیم… 1سال پیش مثه امشب توراه بودى ومن بى قراره رسیدنت… 1سال قبل مثه فرداصبح همودیدیم … واسه اولین باربعدازعاشق شدنمون… 1سال قبل مثه فردابراى اولین باردست همولمس کردیم…...
-
همسفر
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 20:49
مهتابم ! همه زندگی من ! گاهی یک پیامک گاهی یک تک زنگ گاهی یک سلام گاهی یک لبخند یک خنده .... چنان قلب رو صفا میده که هزار شب همخوابی و هزار روز گشت و گذار اون احساس رو نداره و نمیده ! این روزا روزای خاطر انگیزه ... خاطره تلاطم جفت و جور کردن یک سفر مختصر با هزار و یک بهانه برای بستن یک عهد برای همیشه .... و امسال...
-
نفس
یکشنبه 22 بهمنماه سال 1391 21:47
اگه حتی بین ما, فاصله یک نفسه, نفس منو بگیر برای یکی شدن, اگه مرگ من بسه, نفس منو بگیر ای تو هم سقف عزیز, ای تو هم گریه من, گریه هم فاصله بود گریه آخر ما, آخر بازی عشق, ختم این قائله بود
-
ولنتاین
یکشنبه 22 بهمنماه سال 1391 01:28
سلام نازنینم مهتابم سنگ صبور و آروم قلبم این روزا روزای پر از التهاب و سنگینی رو دارم ! خب بزرگترین معامله عمرم بوده هرچند ناچیزه ولی به هر حال من تجربه همچین خریدی رو نداشتم ! صحبت از خرید خونه مونه که بزرگترین دغدغه همه جوون هاست ! همه کسانیه که آرزوی جایی هرچند محقر که بدونن و آرامش داشته باشن که ماله خودشونه و کسی...
-
بدون امیر ...
شنبه 14 بهمنماه سال 1391 13:41
امیرم خیلی قبل تر از اونکه بتونیم بفهمیم قلبامون تا چه حد گنجایش عشق رو داره ... درست زمای که با باور سختی ها پیوند کمی داشتیم ... اون زمان که هنوز فقط حرف از شور و اشتیاق پیوستن میزدیم ... خیلی هوشیارانه به ابعاد مختلف شخصیت جنسهای متفاوتمون پرداختیم اما ... اما روزها که گذشت ... مسیر پیوستن و که گذروندیم ... عشق و...
-
تشنه ترین ...
شنبه 14 بهمنماه سال 1391 00:13
این روزا خیلی بی یاور و تنها میبینم خودم و ... نه از اینکه فشار زندگی بینهایت زیاده نه ... به درک که زیاده چون من از قبل هم این روزا رو هرچند نه به این شدت ولی تا حد زیادشو پیش بینی می کردم این روزا خودم و تک و تنها میبینم چون ... چون به هر دری میزنم که شاید ببینیم ... شاید حتی یه اس ام اس شاید 5 دقیقه .. آره زیاد نه...
-
دل ریش ...
جمعه 13 بهمنماه سال 1391 23:55
پرسیدن حال دل ریشم بگذارید یکدم بغم و محنت خویشم بگذارید یاران بمیان من و آن مست میایید گر میکشد آن عربده کیشم بگذارید گویند که بیش آر صبوری بغم عشق کی می رود این کار ز پیشم بگذارید روزی که برید از ره کشته عشقش آنچه از دو سه روز از همه پیشم بگذارید وحشی صفتم جامه صد پاره بدوزند چسبیده بزخم دل ریشم بگذارید
-
شب است و یاد تو ...
جمعه 13 بهمنماه سال 1391 01:26
سخته دلت پر از حرف باشه و نتونی بنویسی یا بنویسی و پشت سر هم پاکشون کنی .... دلم خیلی تنگه شبهای در کنارم بودنته ...
-
ماهگردی متفاوت
دوشنبه 9 بهمنماه سال 1391 23:07
مهتاب ! زیبا ترین ترانه زندگیم شام مهتابه که تو توش کنارم نشستی .... و من با تو به قله ای رفتم که فقط توش مهتاب رو ببینم مهتابی که هر روز برام زیباتر میشه .... این روزها روزهای نمیخوام بگم که سخت بلکه واقعی تریه ... روزهایی از عینیت یک زندگی واقعی که توش خشکی های زندگی نمایانه ! روزهایی که ما قبلا دیده بودیم ... دقیقا...
-
آمدی جانم به قربانت
چهارشنبه 4 بهمنماه سال 1391 20:52
وقتی حرف از نیومدن میزدی دلم خراش برمیداشت اما میدونستم که تو هم زخمی هستی از دلم نمیومد درد خراش دلم و با تو تقسیم کنم میدونستم سرما بهونه ست که نیایی ولی میدونستم اگه نمیایی حتما دلیل بزرگی داری ... اما امان از دل امان از دل امان از دل که باورش نمیشد حرف زبونت و ... شاید چون دلمون با هم تبانی دارن ! بدون اینکه حتی...
-
برایم بهانه ی زیستنی ...
شنبه 16 دیماه سال 1391 14:21
وقتی داشتم واسه چطور خوشحال کردنت توی روزی که بیشتر از هر کسی تو دنیا واسه من با ارزش و زیباست فکر می کردم و برنامه می ریختم مدام دلم میلرزید مبادا نشه .......... نکنه نتونم تمومش کنم .... نکنه اونطور که می خوام نشه ......... یعنی میشه با همکاری مامان باباش بی خبر ازش برم ... دلم آتیش می گرفت بهت می گفتم نمیام .... می...
-
وقتی برای دلتنگی ....
یکشنبه 10 دیماه سال 1391 22:28
-
دوست داشتن زیباست
جمعه 8 دیماه سال 1391 14:45
بسکه لبریزم از تو، می خواهم بدوم در میان صحراها سر بکوبم به سنگ کوهستان تن بکوبم به موج دریاها بسکه لبریزم از تو، می خواهم چون غباری ز خود فرو ریزم زیر پای تو سر نهم آرام به سبک سایه تو آویزم آری، آغاز دوست داشتن است گر چه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست
-
یلدای ما ...
سهشنبه 5 دیماه سال 1391 17:53
امیرم بهترینم ... عزیزترینم ... بی همتا ترینم ..... دلم واسه صدا زدنت تو خونمون تنگ شده بود ..... 1هفته نیس از پیشم رفتی اما دلم قد طولانی ترین لحظه های دوریمون تنگه .... هیچی جایگزین عطر تنت تو آغوشم نیس ....... هیچ آهنگی آرامش بخش تر از طنین صدای نفسات تو گوشم نیس ... تو همه ی قلب من شدی امیر ........ شاید یه وقتایی...
-
ماهی دیگر ...
دوشنبه 4 دیماه سال 1391 21:11
همسرم .... ماهی پر تلاطم رو پشت سر گذاشتیم ماهی که گذشت با تو شروع شد و با تو تموم شد ! با اومدنم برای رسوندنت شروع شد و با شب یلدای خاطر انگیز تموم شد ! با دو خاطره بد برای هر دومون یا بهتره بگم با دو تا درس زندگی که اثرش هنوز روی قلب جفتمون هست ! اثری که شرمندمون کرد و تلنگری به هر دومون زد ! یادمون انداخ که ماله هم...
-
تویی
دوشنبه 13 آذرماه سال 1391 22:49
شب شکــــــنم به عشق تو ... هنوز ماه من تویی عشـــــــــــق تو شد گناه من ... رمز گناه من تویی قبله عشــــــــق من شدی ... لحظه عاشقی من عـــــــــطر خوش ترانه ای ... شرط نگاه من تویی تو عمق سلول نگات ... اســـــــــــیر و زندون توام خوشم به حبس این نگاه ... که اشتباه من تویی !!
-
از آذر تا آذر ...
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1391 00:05
از یک آذر سرد تا تمام آذر های گرم زندگی "ما " محو آرامش آهنگی شدم که برا خونمون گذاشتی .... مرد باسلیقه ی من ...! واقعا لازم بود یه دستی به سر و روی این خونه بزنیم ... خونه ای که اولش و با یه امید کوچیک شروع کردیم و حالا که یه سال از تولدش میگذره به بزرگترین آرزویی که با هم تو این خونه داشتیم رسیدیم ... ما...
-
گذشت روزگاری ...
چهارشنبه 8 آذرماه سال 1391 21:09
365 روز از اون اس ام اس معروف که باعث پیوند همیشه گی ما شد گذشت ! 365 روز پر از لحظه های خوب و بد ، استرس و امید ، خوش بینی ها و بد بینی ها ! همراهی ها و سنگ اندازی ها ... گذشت و گذشت ... چیزهایی که برامون رویا بود و دست نیافتنی شدن عین حقیقت ! حقیقتی که با گذشت 5 ماه از رسمی شدنش هنوز گاهی هر دومون باورمون نمیشه به...
-
چیزی به من از رویا ...
چهارشنبه 8 آذرماه سال 1391 20:58
و چشمانت رازِ آتش است. و عشقت پیروزیِ آدمیست هنگامی که به جنگِ تقدیر میشتابد. و آغوشت اندک جایی برای زیستن اندک جایی برای مردن و گریزِ از شهر که با هزار انگشت به وقاحت پاکیِ آسمان را متهم میکند.
-
یک سال پیش ...
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 22:18
یک سال پیش حادثه ای رقم خورد که نه من و نه تو حتی فکرش رو هم نمیکردیم .... حادثه اولین دیدار ... ماجرا خیلی راحت شروع شد ! خبر دادی که برای خرید های عروسی داداش قراره بیای تهران ! ذوق و شوق من .... هوا خیلی سرد بود برخلاف معمول هر سال در این زمان که هوا خیلی سرد نمیشه ... خیلی شوق داشتم ... ! دختری رو که سالها بود...
-
مرسی عشق من ...
دوشنبه 17 مهرماه سال 1391 01:16
امیرم... مهرم ... عشق وفادار و بی همتام ... همسرم ... وقتی ذره ذره ی وجودم از بودنت کنارم ، از بودن ناگهانی و هیجان برانگیزت غرق خوشحالی و شوق و ذوق بود چطور نمیدونی که همه ی وجودم و بیشتر از قبل تسخیر کردی ؟! ... وقتی تنها اومدنت ، اومدنی که میدونستم با همه ی وجودم میدونستم چقد برات سخته رو به خودت هموار کردی تا بیای...
-
تولدت مبارک
یکشنبه 16 مهرماه سال 1391 22:28
نمیدونم ..... تونستم چیزی رو که توی قلبم بود و احساسم بود منتقل کنم یا نه ؟ نمیدونم کاری که کردم تا حدی تونست ارزش تو رو توی قلبم نشون بده یا نه .... اگر نشد و نتونستم تو با بزرگواریت قبول کن .... شب تولدت بود شب تولدی که به نوعی سالها منتظرش بودم ... شب تولدی که شب تولد خودم بود تولد عشقم کسی که همه وجودم و همه...
-
هر جا چراغی روشنه ....
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1391 22:35
هرجا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه ای ترس تنهایی من اینجا چراغی روشنه اینجا یکی از حس شب احساس وحشت میکنه هر روز از فکر سقوط با کوه صحبت میکنه اینجا همه چی آرومه ، حتی خیلی آروم ، اینقدر که ملال آور شده هنوز حوله تو رو کمد دیواریه ! هنوز روی میز تحریرم بوی لوازم آرایش تو رو داره هنوز به یادت با چاییم شکلات میخورم ،...
-
روزهای طلایی
جمعه 24 شهریورماه سال 1391 21:35
باز هم اندوه بهانه ای برای نوشتن شد باز هم غم و درد و دوری و فاصله من و کشوند اینجا .... ماجرا از روز عید فطر شروع شد 29 مرداد ماه ساعت 2.45 قطار تهران .... به مقصد انهای عشق روز خوبی بود . هیچان ، شوق ، انتظار پایان صبر یک ماه ریاضت و 45 روز فاصله ساعت 10.30 رسیدم به دم در خونه و زنگ و زدم ... فرشته من بدو بدو اومد...
-
در نگاهت مانده چشمم ...
جمعه 24 شهریورماه سال 1391 21:13
گرید به حالم کو ه ودرو ؛دشت از این جدایی می نالد از غم این دل دمادم فردا کجایی ســــــــــــــــــــــــــــفر بخیر مسافــــر من گریه نکن به خاطــــــــــــــر مـــــــــــــــــن باران می بارد امشب دلــــم غم دارد امشب آرام جان خســــــــته ره می سپارد امشب در نگاهت مانده چشمم شاید از فکر سفر بر گردی امشــــــــــب...
-
تا همیشه عشق من ...
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1391 14:06
امیرم الان دقیقا جایی نشستم که تو 10 ماه اونجا نشستی و برای خونمون نوشتی ... برای عشقمون ... برای احساس ژرف خواستنمون... و حالا جایی هستیم که تموم این مدت براش تلاش کردیم ... بی اغراق رنج بردیم ... اما ایمان داشتیم که بالاخره می رسیم ... و رسیدیم ... درسته هنوز اول راهیم و تا رسیدن به اوج خواسته ها و آرزوهامون راه...