~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...
~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...

با من بمون ...

امیر بی مثال من !

هر روز بیشتر از روز قبل شوق بودنت و لمس میکنم ... !

هیچ میدونی ظرف دلم پا به پای بزرگی تو داره بزرگ و بزرگتر میشه ؟! ...

روز تولدت ، تو رابطمون روزی بود که حجم بزرگی از رنج و عشق و تجربه کردیم ... شاید تجربه این حجم عظیم برای دل من سخت بود که شبش اونطور به هم ریخته بودم   ........

چقد دوا شدی به همه آلامم امیر ... چقد نفس شدی برای همه بی نفسی هام ...

امیر نمیتونم ناراحتیم و از اون اس ام اسی که بهم نرسید و فکر کردی رسیده تکرار نکنم ... اون قطعه از ترانه معین که برام فرستادی اصلا بهم نرسیده و تو ... !

 ای جانم  ..... ! فدای دلت بشم که فکر کردی من بی توجه بودم به اس ام است ! ... ای کاش بهم میرسید ! ... ای کاش من یه سهم کوچیکی توی اون روز و اون شب داشتم ! ... تا اون لحظه که میخواستم از صحبت باهات فرار کنم اونقــــــــــــدر بغضم و خورده بودم امیر .....

امیر داشته هات هر روز بیشتر دارن خودشون و بهم نشون میدن ... درسته نمیبینمت اما هر روز بیشتر نگات میکنم و لذت میبرم ... ما توی وجود همیم امیر ! کنار هم نباشیم درد داره اما درون هم نباشیم حقیقت ِ مرگه ... من زمانی میمیرم که توی قلب تو نباشم می فهمـــــــــی ... ؟!

"دوست دارم" امیر ... همیشه کنارم بمون  ! ... همیــــــــــــشه ... که رنگ و بوی دنیا رو تو برام معنا کردی ... زمان بودنت کم نیس امیر ! تو تموم لحظه های درد و تنهاییه من و از گذشته تا حال پر کردی پس عجیب نیس اینقدر تمنای خواستنت عزیز ِ مهربونم  ! ...

 با من بمون ! ...  ا   مـــ   یــ   ر ِ      قــ   لــ   بــ    مـ   ...

 ---------------------------------------------------------------------

*این پست تحت تأثیر اس ام اسی بود که گفتی "منم میرم ..." خیلی اذیت شدم ...  شاید نباید اصلا بحثش و شروع میکردم ... یه شیطنت بود که خوب ضربش به خودم خورد ... اما فهمیدم چقدر میخوامت امیر چقـــــــــــــــــــــــــدر تو گوشت و پوستمی ....چقدرررررررررر

جای خالی تو

جات خالیه ! اما حضورت در گوشه ای قلبم محفوظه

امروز همه کسانی که به من تبریک گفتن با تمام اظهار لطفشون که ازشون ممنونم ولی با هر بار تکرار احساس غریب بودن بیشتری بهم دست میداد ! احساسی که ته گلوم حنجرم رو بیشتر فشار میداد !

انگار گم شده ای داشتم ! انگار گنگ بودم !

حس عجیبی ! حس کودکی که در میون انبوه جمعیت دستش از دست مادرش جدا میشه و بی پناهیش تا خود آسمون میرسه !

امروز بیشتر از همیشه جات خالی بود ! امروز بیشتر از همیشه از فاصله گله داشتم ! اس ام اس صبحم یادته ؟ ترانه معین ؟


باور میکنی اگه بگم وقتی توی ماشین که میخواستم برم دانشگاه اول صبح اولین ترانه ترانه معین اومد ؟ بدون اینکه واقعا من خودم بخوام و بدونم حتی این ترانه توی فلاش مموری ضبط هست ؟

 مهتاب تمام تنم مور مور شده بود ! وقتی معین این ترنه رو میخوند ! این ترانه زبان اون لحظه و الان منه ! ترانه ای که با تمام لطافت تمام ح به تو میزد !

مهتاب من !

هر روزی که میگذره عشق من آتشش سوزنده تر میشه ! نمیدونم واقعا قلبم تا کی میتونه تحمل کنه ! این بار سنگین رو ...


مهتاب هر روز و هرلحظه ، هر ثانیه ! تسکین تمام دردهام شده یادت ! اسمت و وجودت !


امشب یکی از پر شور ترین تولد هام بود ! ولی باور میکنی امشب غریب ترین مرد زمین بودم ؟


احساس غربتم تا به آسمون میرسید ! احساسی که نبود تو در بند بند لحظه ها جاری بود !


احساسی که دستات کم بود و بوسه از لعلت ....


مهتابم ، محجوب قلبم ! تنهام وقتی تو با منی ولی نیستی !


این پارادوکس حرفهام و فقط تو میفهمی و بس ...


مهتابم ، تولد من مهم نیست ، تولد تو مهم نیست ! تولد  " ما " مهمه که در واقع 9 آذر اتفاق افتاد ....


ممنونم و ممنونم و ممنوم که امشب با همه احساسات غریبانه ولی بودی !


شاید این بودنها و نبودنها سالهای با هم بودن رو برامون شیرین تر از شیرینی بکنه ...


امید و غربتی که در تمام لحظه ها جاریه ! لحظه هایی که فقط من و تو امید همدیگه هستیم ...


مهتابم ممنونم از احساساتت ! ممنونم از تبریکاتت ! ممنونم از تو ! ممنونم از تویی که من و با همه خستگی هام به دنیا برگردوندی ....


ممنونم

تولدت مبارک ...

امیر قلبم !

امروز از صبح توی دلم یه غم ، پر رنگ تر از هر روز بود و یه شوق ، بی قرار تر از هر روز ........

وای که چقدر دلم خواست الان صدات و بشنوم امیر........... الان تو کنار کسایی هستی که حاضرم هرچی دارم بدم الان من به جای اونا باشم ... من کنار تو باشم ........... ما پیش هم باشم ............ای خـــــــــــــــــــدا.............

چقدر زیباست شبی که در اون "تو" متولد شدیامیر ... "تو" قدم به این کره ی خاکی گذاشتی و چقدر من خوشبختم که امروز بعد از این سالها "تو" رو ...... قلب "تو"رو با خودم دارم .............

کاش این سوال مدام توی ذهنم تکرار نمیشد که " براستی خدا مارو برای هم آفریده یا ............ "

امیر دلم غم داره که کنارت نیستم ..... دلم خوشحال که تو رو داره.............. چقدر سخته بین این غم و شادی نفس کشیدن .... چقـــــــــــــــــدرسخت ..............

ای کاش کنارت بودم امیر ....... میدونم که لحظه های تو هم با این ای کاش همنشین شده ........... خدای من تویی که همه چیز رو مقدر کردی تا به اینجا برسیم ... خودت طوری قرار بده تا سال بعد مثه امشب غماین لحظه های سخت دوری از دل هر دومون پاک شده باشه .... آخه مگه غیر تو کی می تونه دستمون و بگیره خدایا ا ا ا ا ا ا ........

امیر یعنی سال دیگه این موقع .......... من ............. تو.............. ما ؟!

نمی دونم حتی اگر برای "ما" مایی نباشه نمیخوام دیگه دلم از این محبت پاک شه ........... که دیگه محبتی رو نه مثل این میتونم پیدا کنم نه می خوام پیدا کنم ........

امیرم میبینی ! .....غصه و درد من از خوشحالیم بیشتره هرچقدر میخوام یه کم شاد تر بنویسم تا این شب قشنگمون شادتر بشه ........ نمیتونم ..... !!!

خوش به حال عزیزات که الان کنارت هستن .... خوش به حال دوستات که امروز برات جشن گرفتن ...... و سهم من از این شب قشنگ .......... تنها دلتنگیعمیقی ِ که سایه اش و تو خط به خط این دلنوشته میشه دید !!!

من اینجا تنهاتوی خونمون نشستم و تو اونجا تنها میون جمع عزیزات داری "جشن تولدت"و میگیری ..... 

تولدت مبارک ...

"تولدت مبارک " یگانه ی قلب و جونم ..."تولدت مبارک " ......... ا مـ یـ ر م ..... 

ماه من!

ماه من!
غصه اگر هست بگو تا باشد!
معنی خوشبختی,
بودن اندوه است!..
این همه غصه و غم, این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه! میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین...
ولی از یاد نبر
پشت هر کوه بلند
سبزه زاری است پر از یاد خدا!
و در ان باز کسی با صدایی آرام و مطمئن می خواند

که خدا هست, خدا هست و چرا غصه؟چرا؟

چون همسفر عشق شدی ...

 گر همسفر عشق شدی، مرد سفر باش

ورنه، رهِ خود گیر و یکی راهگذَر باش

 

هم نعره ی امواج گَرت ـ عَربده ای نیست

در برکه یِ آسایشِ خود زمزمه گر باش

 

هُشدار ، که یخ تابِ تب عشق ندارد

گر بسته یِ قالب شده ای فکرِ دگر باش

 

عیسات اگر جان بدمد شب پره ای باز

وام از نفسِ عشق کن و مرغ سحر باش

 

هر خواب رگی در خور، خون تو و من نیست

از خون منی، در رگ بیدار خطر باش

 

من ناخلفی با پدر خویش نکردم

های ـ ـ ـ ای خلف زندگی ام مثل پدر باش

------------------------------------------------------------------------------

گفتم تو چرا دورتر از خواب و سرابی، خواب و سرابی
گفتی که منم با تو ولیکن تو نقابی، اما تو نقابی
فریاد کشیدم تو کجایی، تو کجایی
گفتی که طلب کن تو مرا تا که بیابی

فریاد کشیدم تو کجایی، تو کجایی
گفتی که طلب کن تو مرا تا که بیابی

چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش، مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش، فکر خطر باش

------------------------------------------------------------------------------

وقتی که چشم حادثه بیدار می شود

هفت آسمان به دوش تو آوار می شود

 

خواب زنانه ایست به تعبیر گل مکوش

گل در زمین تشنه ی ما خار می شود

 

برخیز تا به چشم ببینی چه دردناک

آیینه پیش روی تو دیوار میشود

 

دیگر به انتظار کدامین رسالتی

وقتی عصای معجزه ها مار می شود

 

باز این که بود گفت اناالحق که هر درخت

در پاسخ اناالحق وی دار می شود

 

وحشت نشسته باز به هر برگ،هر کتاب

تاریخ را ببین که چه تکرار می شود

------------------------------------------------------------------------------

هر منزل این راه بیابان هلاک است
هر چشمه سرابی است که بر سینه خاک است
در سایه هر سنگ اگر گل به زمین است
نقش تن ماری است که در خوابِ کمین است
در هر قدمت خاک هر شاخه سر دار
در هر نفس آزاد هر ثانیه صد بار

چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش فکر خطر باش

------------------------------------------------------------------------------

در عشق گذاری ست که در هیچ گذر نیست

این پویه ی ناخواسته را نام،سفر نیست

 

هشدار از این ره که در آن گمشده ام من

 این راه به جز آمدنی سوی خطر نیست

 

گفتی پدر از عشق بگو،گوش کن ای جان

این آتش جان سوز کم از داغ پدر نیست

 

تاریکی شب هاست ولی راستش این است

تا دل به چنین شب نزنی نیست سحر نیست

 

ای تشنه!در این سنگ یکی چشمه روان است

این سخت به دندان بشکن تیشه اگر نیست

------------------------------------------------------------------------------

گفتم که عطش می‌کشدم در تب صحرا
گفتی که مجوی آب و عطش باش سراپا
گفتم که نشانم بده گر چشمه‌ای آنجاست
گفتی چو شدی تشنه‌ترین قلب تو دریاست
گفتم که در این راه کو نقطه آغاز
گفتی که تویی تو خود پاسخ این راز

چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش، مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش، فکر خطر باش


تنها پناه من ...

"گفتی که منم نقطه ؟! نه جانا کم از آنم                 درهیچ نگنجم که من از کم نگرانم 

 دانم که در این تاب عطش ، تاب نیارم                    نه آب نه چشمه نه کبود ابر سیاهم 

 نه خاک و نه آتش نه کویر کمتر از آنم                    من هیچ نیم ، هیچ در آن نقطه تباهم 

                                          بگذار در این تاب دگر تاب نیارم " *

 

 امیرم ! همدردم !  

 وقتی مینویسی ... وقتی لحظه لحظه های دلتنگیتو مینویسی ... تو خالی میشی و من پر میشم ... تو آروم میشی و من بی قرارتر میشم ... تو سبک میشی و من سنگین تر میشم ... می فهمی ؟ ... میدونم که منم با تو همین میکنم !!! چه کنیم عزیز دلم که همین خونه رو فقط داریم که توش باهم بی قرار و برقرار میشیم  ... 

خونمون چه شور و حرارتی داره امیرم میبینــــــــــــــــــی ؟! کاش هیچ وقت از این تپش نیفته که تپش خونمون تپش قلب منه و من با نبودنش حتی با کند شدنش میمیرم ... میمیرم ... میمیــــــــــــــرم ...

امیرم چقدر لطیفن نوشته هات ! چقـــــــــــــــــــــدر زیباست بیان احساست ... چه تعابیر غمگینی ! دلم میلرزه ... بچه گنجشک ... کبوتر نحیف ... ماهی صید شده ... تشنه در کویر  ...  عاشق دور افتاده ... اسیر در بند ...!

 امیرم قلمت روون و قویه عزیزم اما ما ، هم اینها هستیم و  هم نیستیم ... مهربونم ، همه امیدم ، عشق و آرزوی من ! ما اونقدر روحمون بزرگه که قد همه فاصله ها وسعت میگیره و بهم میرسه و قد همه دلتنگیا صبوری میکنه تا بهم برسیم ...

منم گاهی اونقد بی تاب میشم که هیچی بهم تاب و توان نمیده ... حتی صدای تو  به خصوص عکسات  بی قرار ترم میکنه ! فقط به خودم میگم صبر کن که بهترین چیزا تنها با صبر به دست میان و "امیر" بهترینه بهترین هاست که باید با صبوری به دست بیاریش ...

امیر من ! ... ما اونقدر توی عشق هم غرقیم که درست مثه یه غرقه در آب بی دفاع و بی پشتیبانیم (بعد از خدا) ... که جز همدیگه هیچ حامی ای نداریم  ... که اگه من به تو بد کنم تو به من بد کنی هیچ تسکینی نداریم ... که اگه هر کدوم از ما دیگری و تنها بذاره دیگه هیچ یار و یاری ای براش نمی مونه ... هیچ آرامشی براش نمی مونــه ... نمی مونــــه ... نمی مونــــــه ...

همه کس من ! همه ی وجود من ! امیر من ! پناه من باش که میخوام با همه ی وجودم پناهت باشم ... با هست و نیستم  آرامش بخشت باشم ...

از تو ، اگه گاهی هم ندونسته و ناخواسته دلی ازم رنجوندی به خودت پناه بیارم ... به خودم پناه بیاری ...

خستگیامو جز تو به هیچ کس نگم ... جز من به هیچ کس نگی ...

جز تو هیچ گوشی و محرم و دستی و مرهم ندونم ... که ندونی ...

که من باشم و تو باشی ... و دنیا دیگه هیچ در هیچ ...

باشه امیرم ؟ پناهم میشی ؟! همه دنیام میشی؟! اگه ازت رنجیدم آغوشت و باز میکنی تا بیام تو آغوش خودت گریه کنم ؟! آره امیــــرم امیـــــــرم امیــــــــــــرم ... ؟! 

----------------------------------------

*شعری که  گذاشتی قشنگ بود دوسش داشتم واسه مجید فرستادم در جوابش این و سرود واسم فرستاد ! ... اینقد گریه کردم اس ام اسش و خوندم  ! ... یادگاری گذاشتم واسه خونمون ... یادگاری از داداشم ...

آنسوی این امواج ، ساحل آرامش ما هم نزدیکه امیر من ...

لحظه ای از حضور تو ...

تشنه ترین مرد زمینم

برای نوشیدن لحظه ای از عطر حضور تو .....


گفتم که عطش میکشدم در تب صحرا           گفتی که مجوی آب و عطش باش سراپا

گفتم که نشانم بده گر چشمه ای آنجاست   گفتی چو شدی تشنه ترین قلب تو دریاست

گفتم که در این راه کو نقطه آغاز ؟                گفتی که تویی تو ! خود پاسخ این راز


شب مهتابی امشب دوباره ....


شبی که باز هم عجیب ترین دلتنگی های عالم رو توی قفسه سینم احساس میکنم

احساس گنگ و مبهم تنها خاطره حضورت

احساس گس لحظه خداحافظی

احساس شیرین تنها نگاهت

احساس مبهم دستات !

احساس رفتن تا آخر دنیا 

احساس پرواز یک پرنده کوچک سبکبال

احساس یک بچه گنجشک که چشم به انتظار مادر ی صدا ، بی تحرک ! چشم به آسمان لانه دوخته ...

احساس انتظار یک کبوتر نحیف ، پشت یک قاب خالی پنجره که چشم به آمدن معشوقش دوخته ...

احساس یک ماهی که در ساحل به دست صیاد افتاده و با تقلای بی حاصل، تشنه یک قطره از دریاست

احساس یک تشنه که در کویر ، هنوز به امید یافتن برکه ست ...

احساس یک عاشق که دور افتاده از معشوق ...

احساس یک اسیر که در حسرت دیدن خورشید پشت دیوار ، به اندازه خود خورشید میسوزه ...

احساس سرکوب شدن یک حنجره که به فریاد میرسه ....

احساس سفر در خلاء ، بی هیچ صدایی ! سکوتی تا بینهایت

احساس یک ظلمت تا مرز بی انتها ....


وقتی تنها راه رسیدن به تو بستن چشم است و فارغ شدن از جسم


پرواز روح است و فغان دل ...


داد از این جدایی ....


امان از فاصله ....


امان از قلب بی تاب !





من و با خودت ببر من به رفتن قانع ام ...

     همسفر...

تو از کدوم قصه ای که خواستنت عادته
نبودنت فاجعه ، بودنت امنیته
تو از کدوم سرزمین ، تو از کدوم هوایی
که از قبیله ی من ، یه آسمون جدایی 

*** 

اهل هرجا که باشی
"قاصد شکفتنی" 

توی بهت و دغدغه
ناجی قلب منی... 

پاکی آبی یا ابر
نه خدایا شبنمی
قد آغوش منی
نه زیادی نه کمی
منو با خودت ببر
من حریص رفتنم
عاشق فتح افق
دشمن برگشتنم
منو با خودت ببر...

***
ای بوی تو گرفته تنپوش کهنه ی من
چه خوبه با تو رفتن ، رفتن همیشه رفتن
چه خوبه مثل سایه همسفر تو بودن
همقدم جاده ها ، تن به سفر سپردن 

چی می شد شعر سفر بیت آخرین نداشت 

عمر کوچ من و تو دم واپسین نداشت
آخر شعر سفر ، آخر عمر منه
لحظه ی مردن من ، لحظه ی رسیدنه... 

*** 

منو با خودت ببر ، "ای تو تکیه گاه من" 

خوبه مثل تن تو با تو همسفر شدن

من و با خودت ببر من به رفتن قانع ام 

 خواستنی هرچی که هست توبخوای من قانع ام

من و با خودت ببر ...

 

امروز که محتاج توام ...

امروز که محتاج توام جای تو خالیست



فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست


 




دلم برات پر میزنه ...

 "امیر" قلبم ...

میدونی الان توی دلم چه خبره ه ه ه ه ه ........  نمیدونی ... میدونی هان اما .......... نمی دونی ...

همه لحظه هامون شده حسرت و آه میدونم میدونی ... وای امیر دلم داره پر پر میزنه می فهمی ... میدونم میفهمی  ........

تو سر کلاسی و من .... امیر این حس اسمش چیه که شبیه هیچ حسی نیس ... !!! اگه دلم تنگه ، تو که پیشمی نزدیک تر از هر کسی ... اگه نمیبینمت اگه ازم دوری اگه اگه اگه ه ه ه ه ه ه ولی صدات که هست امیدت که هست .... اگه دستات نیس اگه چشات نیس ولی من که حضورت و مدام حس میکنم یه لحظه از جلو چشام دور نمیشی .... پس این چه حسیه که داره دلم و از جا می کنه ه ه ه ه ه ه ه ه نفسم و می بُره ......... خدایــــــــــــــــــا  !!!!

امیر اگه نمیدونم چه حسیه اما خوب میدونم چه حسی نیس !!! اما نمیدونم چی آرومش میکنه تو می دونـــــــــــــــــــی ... ؟!

امیر اگه نمیدونم چی آرومش میکنه اما میدونم حتی اگه پیشت هم باشم بازم آروم نمیشه حتی اگه همه این راه و هم تا به آخر همونطور که میخوایم بریم باااااااز این حس آروم و قرار نمیگیره میدوووووووووونم ... اما نمیدونم من طاقت میارم یا نه ...

امیر نمیدونم طاقت میارم یا نه اما خوووووووووووووب میدونم دلم نمیخواد یه لحظه حتی یه لحظه از این حس بیام بیرون میفهمی حتی یه لحظه بدون این حس زندگی کنم بدون حس خواستن تو ... بدون حس داشتن تــــــــــــو ......... حتی یه لحظـــــــــــــــــــــــه .....

وای امیر ............ کاش ضربان قلبم و الان میشنیدی .... کاش لرزش دستامو الان میدیدی ..... کاش یه لحظه الان سهمی از بودن تو داشتم کــــــــــــــــــــــــــــــــــاش ............... !

"امیرم" اسمت واسم خلاصه ی همه دوستداشتنیها شده ... عصاره ی تمام محبتها ... خوبیها ... امید ها ... لذت ها ... آرامشها ... قشنگیها ...

 " ا  مـ  یـ  ر " حرف به حرفش عشق شده برام ... "عشق"

میدونی چقدر خوشبختــــــــــــــــــــــــــم چقد خوشبخت که "تو" تمام این حس های من و می فهمی ..........که زبون دل من و میدونی .............. که حرفامو میشنوی ............. امیر امیر امیر دیگه قلبم گنجایش اینهمــــــــــــــه خوبیتو نداره ... به خدا چشام دیگه داره میباره کاش بارون چشام یه ذره تسکینم بده ه ه ه ه ه ه ه کــــــــــــــــــــــــــــــاش ... ... ...

چقد قشنگه این اشکا برای تو امیــــــــــــــــر چقد دوست داشتنیه باریدن چشام برای داشتنت امیر ............. چقد من و دوست داشتی خدایا که گذاشتی این بُعد روحم و تجربه کنم .............. بُعد پنهان از وجودم که نه میدونستم هست نه ممکن بود بدون تو بشناسمش امیـــــــــــــــــــــــر ...

وای که نفسم هم بدون اسمت نمیتونه راهش و پیدا کنه !!! کلید واژه آرامشم شدی چیکار کردی با من ..... "امیر"

امیر طاقت مریضیتو یه لحظه ندارم ... دیشب نمیدونم نمیفهیدم اگه فیلم میدیدم اگه با مامان صحبت میکردم اگه چیتا رو میبوسیدم اما مثه این بود که یه نفر تو دلم دستشو گذاشته بود روی یه زخم و مدام فشارش میداد !!! حتی گفتن اینکه خوبی هم فرقی براش نداشت که میدونستم به خاطر من میگفتی خوبی ... !

امیر خیلی مراقب خودت باش خیلی ... که خدای عشق تمام مسیر رگهای سلامتی مارو به هم مرتبط کرده مبادا این میون یه نفر از ما دوتا طوریش بشه که دیگری ......

تو با همه ی ضعف مریضیت رفتی و کتابا رو خریدی امیر میدونی این چقد برای من ارزش داره ه ه ه ه ه ه چقـــــــــــــــد ....

امیر مرسی به خاطر همه ی خوب بودنهات به خاطر این درک بالات به خاطر زحمتهایی که برامون میکشی برای عشقمون برای آرامشمون ................مرسی برای بودنت برای بی دریغ بودنت برای مهربون بودنت حتی در اوج خستگیات .......

 امیر چی بگم چی بگم که حرفی تو دلم نمونه که دلم شده صندوقچه ی تمام حرفهایی که اول و آخرش "تویی"

دلم برات پر میزنه  ...  ا ... مـ ... یـ ... ر ... .... ...

دلم برات تنگ شده ...