~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...
~*~ مهر و ماه ~*~

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...

و عشق صدای فاصله هاست ...

امیرم ...

ماهگردها دارن به سالگرد نزدیک میشن و ما ... با اینکه ما شدیم اما هنوزم از هم دوریم ...

دیشب ماهگرد عشقمون یادت بود ... تبریک گفتی و من فقط سکوت کردم ...

امیر ... دلایی که با هم عوض کردیم هردوشون از یه جنسن میدونم ...

 هر دوشون تنگ شدن میدونم ...

 هردوشون دارن دیگه بی طاقت میشن ... میدونم ...

دلم به این خوشه شب بخوابم و خوابت و ببینم ، شاید حس دوباره بودن کنارهم برام تازه بشه ...

شبایی که تا سحر بدون لمس زمان ، حس مکان فقط من بودم و تو  ... و ما شدنی بی پایان ...

دلت اون شبا رو میخواد ... دلم اون لحظه ها رو میخواد ... دلم میخواد باشی و فقط نگات کنم ...

دلم از غصه دوریمون پره امیرم اما شعله شعله های عشقم نه کم سو شده نه خاموش که فقط بی قراره بی قرار ...

عشقمون پا تو ده ماهگی گذاشت و ما حالا دیگه پدر و مادر پرمسؤولیتی هستیم که دست مهربون روزگار با ما یار بود و الان اول یه راه پر فراز و نشیب زندگی وایسادیم ...

دستامون از هم دوره اما امیدمون به نزدیک شدن و گره خوردن دستاییه که جز عشق برا هم چیزی طلب نمیکنه ...

مهربونم ...

"ماهگرد عشقمون مبارک" ...

"دوست دارم"  و به داشتنت می بالم ...

 آرزومه ذره ذره ی خوبیهاتو قدر بدونم ...

میدونم تمام تلاشت و میکنی تا زودتر کنار هم باشیم ... 

بیا فراموش نکنیم هرچقد عاشقیم باز خامیم ...

هرچقدر پر از تئوریهای ناب بهتر زندگی کردن هستیم باز عملمون و سرکلاس درس تجربه زندگی امتحان نکردیم ... 

فرصت اشتباه کردن برای یه بار وجود داره مهم رفتار بعد از ارتکاب این خطاهاست ... که هیچ یافته هایی باارزش تر از یافته های تجربه های زندگی نیست ...

راست گفتی ، باید فرصت دلخور شدن از هم و به هم بدیم ...

باید فرصت بخشش خواستن از خطا رو بهم بدیم ...

باید بستر جبران کردن اشتباهاتمون و با هم فراهم کنیم ...

باید مدام به هم گوشزد کنیم که ما چقدر برای داشتن هم "صبر" کردیم ...

برای داشتن هم رنج دوری و دلتنگی و تحمل کردیم و آشیانه ای رو ساختیم که کمتر دو دلداده ای می تونن از راه دور اینطور ماهرانه بناش کنند ...

امیرم ...

بدون تو تنگنا ترین لحظه های دور شدنمون از هم ، باز هم دوست دارم ... فقط غبار ناراحتیها روی دلم میشینه و اگه لحن صدام و بی عاطفه میشنوی بدون قلبم هنوز فقط با یک صدا و یک عشق می تپه ... اونم برای تویی که از پس تمام ناملایمات و بی صداقتیهای دنیا سهم صبرها و خودحفظ کردنهام شدی ...

تویی که برای داشنت انگار باید تموم اون راه سخت و میومدم تا آماده بشم و تویی که باید تموم اون راه و میومدی تا به من برسی ... 

حالا که روزگار ثابت کرد ما سهم هم بودیم و از اول ، این راه مشخص شده بود ، باید بهش ثابت کنیم تو انتخاب ما برای هم ، برای نیمه هم شدن که دست روزگار ما رو از گمگشتگی نجات داد واقعا لایق بودیم ...

بدون ما رنج بهم رسیدن و پشت سر گذاشتیم پس رنج تطبیق پیدا کردن با خلق و خوی هم و هم باید با شکیبایی به جون بخریم تا این راه و به بهترین شکل ادامه بدیم ...

دستم و بگیر امیرم ... دستام فقط برای توه ...

دوست دارم عشق من ...

دوست دارم امیرم ...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد