~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...

تو .... من .... و ....

تو ....


من .....


و .....


13 ساعت با هم بودن ! و یک عمر خاطره ....


یک عمر حسرت !


یک دنیا عشق !


یک عالم مهر !


یک جهان تو !


یک من و یک کهکشان حسرت ....


بعد از سه ماه و دو روز ...


ساعت 11 روز 5 شنبه 11 اسفند ماه مشهد میدان تقی آباد جلوی سینما آفریقا ...


شرم و اشتیاق و استرس و شوق و دلهره و خستگی و ........


همه با هم تو وجودمون موج میزد !


من بودم و تو و یک دنیایی که فراموشمون شده بود !


بعد از رفاقتی که مصطفی و مریم نازنین برامون تمومش کردن من و تو از تمام دنیا رها شدیم ! لحظه ای که پشت فرمون زیر چشمی به دستات با حسرت نگاه میکردم !

لحظه ای که تاب دوری دستات رو نیاوردم !

لحظه ای که رسید دستام به دستات

لحظه ای که شدت شرم نفسهاتو توی سینه ت حبس کرد !

لحظه ای که شوق دستام برات تموم شدنی نبود ....

لحظه ای که گره کرد نگاهم توی نگاهت !

لحظه ای که از شرم نگاهت و دزدیدی از نگاهم !

لحظه ای که عادت کردی به دستام !

لحظه ای که با تمام وجودت لمس میکردی دستام و

لحظه ای که صدام زدی

لحظه ای که توی باغ پونه کنارم نشستی

لحظه ای که گفتی دستم و بگیر

لحظه ای که سرتو گذاشتی رو شونه ام

لحظه ای که یادم افتاد که دارم هوایی رو تنفس میکنم که تو توشی

لحظه ای که تمام توانم و جمع کردم و با لبهای خشک شده گفتم دوستت دارم ....

لحظه ای که کنارت نا باورانه با تو غذا خوردم !

لحظه ای که دستم و کشیدم به صورتت ! میدونی چرا ؟ چون مثل آدمهای نابینا باورم نمیشد ! به چشمام اعتماد نداشتم ! با دستام لمست کردم ! تا باورم بشه !

لحظه ای که گفتی از پیشم تکون نخور ! سردمه

لحظه ای که گفتی " دوستت دارم "

لحظه هایی که هدیه هامون رد و بدل میشد

لحظه هایی که حسرت آغوش هم و میکشیدیم ....


تو بگو با کدوم واژه ها وصف کنم ؟ تو بگو چطور توصیف کنم ؟ تو بگو جز من و تو کی مفهوم اون همه عشق و میفهمه ؟

تو بگو برای کی بگیم ؟ کی باور میکنه توی این قرن یخی که همه یا از هم عرض بدن میخوان یا خواسته های دنیایی کورشون کرده دو نفر تا اینهمه تشنه روح باشن ..... تشنه خوده روح ....


لحظه های خداحافظی

لحظه ها های رفتن !

لحظه های آه !

لحظه های عبور از کویر ....

دلتنگیه دیروز ! دوست داشتن امروز ! و احساس بینهایت به هم رسیدن ! و تموم شدن این راه ! راهی که تشنه مون کرد ! گرسنه مون کرد ! خسته مون کرد ولی ما هنوز به شوق هم میدویم ....

کمی آموزنده 5

مهمترین دلایل شکست در ازدواج


شما در ابتدای زندگی زناشویی خود عهد بستید تا در توانگری و فقر، در بیماری و سلامت و در رویارویی با موانع زندگی در کنار یکدیگر باشید، اما با موفقیت هدایت کردن این مسائل برای یک زوج می تواند دشوارتر از آنچه به نظر می رسد باشد. چه این تحولات به دلیل سرپرستی از والدین پیرتان باشد و یا به این خاطر باشد که شما باید از خانواده خود دل کنده و به خارج از کشور بروید و وطن خود را ترک کنید، تحولات اساسی در زندگی می توانند فشار زیادی را بر همه روابط آنها وارد سازد. اما با وجود این محرکهای تنش زا یا تحولات در زندگی، شما همه چیز را تحمل می کنید.

روان شناسان معتقدند : « علت این مشکلات اهمیتی ندارد، آنچه که حائز اهمیت است، چگونگی رویایی با آنهاست.»


مشکل اول: توقعات غیرواقع بینانه

مهم ترین دلیلی که ازدواج ها را به شکست منتهی می کند، توقعات نابجا هستند. قبل از ازدواج به این مسایل توجه کنید که: چگونه با مشکلات و مسایل مالی کنار بیایید؟ چگونه فرزندانتان را بزرگ کنید؟ چه کسی بیرون و چه کسی داخل خانه کار کند؟ حتی اگر ازدواج کرده اید هنوز هم دیر نیست، از هم اکنون شروع کنید. با همسرتان بنشینید و تقسیم مسوولیت کنید. شما برای همسرتان چه می توانید بکنید و او چه کار؟ درمورد توقعات خود با یکدیگر صحبت کنید. قبل از این که مشکلی ایجاد شود، شروع کنید.

مشکل دوم: مشکلات مالی

زوجین معمولا در مورد مسایل مالی سردرگم هستند قبل از بچه دار شدن به این فکر نمی کنند که بچه بسیار پرهزینه است و پس از آمدن بچه مشکلات بسیاری بروز می کنند. برای مخارج زندگی خود برنامه ریزی کنید و اگر درآمدتان پایین است ناامید نباشید. اگر اصلی ترین موارد را دارید از این بابت خوشحال باشید. مسکن و غذا اصلی ترین ها هستند اما موبایل، اینترنت و… از ضروریات نیستند. زن و مرد هر دو با هم باید مسایل مالی را به عهده بگیرند. اصلا درست نیست که تمام مسایل مادی را صرفا به این دلیل که مرد شاغل است به او بسپارید. با هم همکاری کنید.

مشکل سوم: دخالت خانواده ها

پس از ازدواج بیش از هر کس باید به همسر خود وفادار باشید. هرگاه خانواده شما در زندگی شخصی تان دخالت کردند، خودتان شخصا با آنها کنار بیایید و طوری رفتار کنید که دخالت ها متوقف شوند. در مقابل اگر خانواده همسرتان دخالت می کنند، همسرتان باید چنین کند و شما هرگز در مورد این مسایل با آنها برخورد نکنید.
حتی صرف ده دقیقه وقت پس از صرف شام یا زمانی که بچه خواب است، برای در کنار هم بودن می تواند پیوند شما را مستحکم تر نماید. حتی اگر خیلی به ندرت با هم صحبت می کنید، تنها ده دقیقه روی مبل در کنار هم بنشینید. و درباره مسائل مختلف با یکدیگر صحبت کنید.

مشکل چهارم: به وجود آوردن یک تغییر اساسی در زندگی

وقتی یکی از شما تصمیم بگیرید تغییر شغل دهید یا شروع به ادامه تحصیل کنید، ممکن است تعادل زندگی مشترک شما در هم بریزد. شما فکر می کردید که برنامه ریزی های طولانی مدت زندگیتان مشخص شده است، اما ناگهان با چنین تصمیماتی همه آنها به هم می ریزند و نگرانی هایی درباره تغییراتی که در مسائل مالی، برنامه ریزی های آتی و فرزندان به وجود می آیند. اگر شما خواهان ایجاد این تغییرات هستید، صحبت کردن در مورد برنامه های پیشنهادی تان، پیش از انجام آنها از اهمیت خاصی برخوردارند. یک مرتبه آگاه کردن همسرتان از تصمیمات بزرگ شما، به هیچ وجه ایده خوبی نیست. اگر شما خودتان در نقش شخص مقابل باشید، متوجه میزان ناراحتی و رنجش آن خواهید شد. به توصیه مشاوران خانواده با استفاده از تکنیک گوینده شنونده از مشاجره جلوگیری کنید. «بیان آنچه شما حس می کنید، فکر می کنید و برنامه ریزی می کنید، بسیار اهمیت دارد. در واقع گوش دادن به آنچه همسرتان می گوید، بسیار مهم است.»شما ابتدا باید درمورد همه این تغییرات که بدون درک نقطه نظرات دیگری نمی توان آنها را انجام داد، با هم گفت وگو کنید. به جای اینکه با گفتن این جملات «این اصلا کار درستی نیست.» «ما از عهده آن برنمی آییم.» «این کار خودخواهانه و غیرعادلانه است.» او را دلسرد کنید، به نقشه های او خوب گوش دهید و خیلی منطقی با هم پیش بروید. برای نمونه، می توانید لیستی از مزایا و معایب آن تهیه کنید و به طور مشترک و خلاقانه مخارج خانه را دوباره تنظیم کنید. با این عمل هر دو طرف احساس می کنند که با هم عازم این سفر خواهند بود.

مشکل پنجم: تولد اولین فرزند

همه کسانی که دارای فرزند هستند می دانند که به دنیا آمدن یک نوزاد چقدر زندگی را تغییر می دهد. اما زوجها با این دگرگونی به کلی غافلگیر می شوند. یک نوزاد مسیر حرکت خانواده را عوض می کند. زمانی بود که توجه شما تنها معطوف به یکدیگر بود، اما حالا تمام این توجه به یک نوزاد جلب شده است. برای پرهیز از بین رفتن توجهات در تک تک روابط خود، منتظر به وجود آمدن فرصتی برای توجه به یکدیگر نباشید. زیرا این موقعیت هیچگاه خود به خود به وجود نمی آید. به جای منتظر ماندن باید خودتان آن را بیافرینید. اگر خیلی خسته هستید یا موقعیت مالی مناسبی ندارید، نیازی به گردشهای پرهزینه و بیرون رفتن های گاه و بیگاه با همسرتان نیست. حتی صرف ده دقیقه وقت پس از صرف شام یا زمانی که بچه خواب است، برای در کنار هم بودن می تواند پیوند شما را مستحکم تر نماید. حتی اگر خیلی به ندرت با هم صحبت می کنید، تنها ده دقیقه روی مبل در کنار هم بنشینید. و درباره مسائل مختلف با یکدیگر صحبت کنید.

مشکل ششم: فرزندانی که به حرف والدینشان گوش نمی دهند

اگر والدین در مسایل تربیتی و اخلاقی هماهنگ نباشند، در تربیت فرزندان مشکلاتی ایجاد می شود. معمولا مادران در مسایل تربیتی ملایم تر و پدران خشن تر هستند و این اشتباه است. لحن پدر و مادر درمورد یک مسئله باید عین یکدیگر باشد، در غیر این صورت فرزندان دچار سردرگمی می شوند. حتی زمانی که پدر و مادری از یکدیگر جدا می شوند، باید همچنان درمورد مسایل تربیتی فرزندانشان هماهنگ بمانند. اگر نظرتان با همسرتان درمورد مسئله ای مخالف بود در خلوت با یکدیگر صحبت کنید بپذیرید که اختلاف نظر کاملا طبیعی است. زمانی که فرزندانتان از شما درخواستی دارند به آنها بگویید که باید با همسرتان مشورت کنید و بعد نتیجه را اعلام می کنید. به این ترتیب آنها متوجه می شوند که باهم هماهنگ هستید.

مشکل هفتم: نگرانی های شغلی

بسیاری از زنان از این که خانه دار هستند ناراضی اند. اما خانه داری باارزش ترین و دشوارترین شغل است. یک زن هر روز صبح زود بیدار می شود و تا شب و تمام ۳۶۵ روز سال را کار می کند و حقوقی هم دریافت نمی کند. چراکه هرچه در قبال این شغل دشوار و تمام وقت پرداخت شود کم است. چه داخل خانه و چه خارج از خانه کار کنید مهم این است که وظایف خود را به بهترین شکل ممکن به انجام برسانید. از خود بپرسید چه می خواهید.

اگر عاشق فرزندانتان هستید از مادر آنها به خوبی مراقبت کنید. مادری به خود مغرور بود که طی ۶ سالی که بچه دار شده حتی یک شب را از فرزندش دور نبوده اما این اشتباه است. شما باید بدانید که می توانید به تنهایی بیرون بروید و فرزندتان نیز باید بداند که شما می توانید زمانی را فقط برای خودتان داشته باشید. اگر شوهرتان از شما توقع دارد که بیرون از منزل هم کار کنید، در منزل کار کنید، مراقب بچه ها باشید، مراقب خانه باشید و به خوبی به او رسیدگی کنید.
اگر خسته هستید پس نمی توانید به کسی توجه کنید. اما اگر مراقبت از خود را بیاموزید، کمتر احساس بی میلی و عصبانیت خواهید کرد. در کنار همسرتان بنشینید و در مورد احساسات خود و شرایط تغییر یافته زندگیتان گفتگو کنید.

مشکل هشتم: نگهداری از والدین سالخورده تان

ممکن است شما با این که تحت فشار تفاوت نسلها هستید و فرزندانی دارید که هنوز با شما در یک خانه زندگی می کنند، مجبور شوید از والدین سالخورده خود که هر روز پیر و پیرتر می شوند نیز نگهداری کنید. «مشکلی که می تواند هر روز بحرانی ترگردد، این است که با تمام گرفتاری هایی که دارید بی توجهی به همسر راحت ترین کاری است که می توانید برای آزاد کردن ذهن خود انجام دهید. اگر شما تنها سرپرست اصلی والدین خود هستید، چه به این معنا که شما باید مسئول دکتر بردن آنها باشید، مخارج آنها را برعهده بگیرید و یا حتی باید در خانه خود اتاقی را به آنها اختصاص دهید، مطمئن باشید که شما با این عمل از خودتان نیز مراقبت می کنید. بهترین روش برای مواظبت از همسرتان اولویت دادن به خودتان است. «اگر شما همسرتان را نیز در لیست افرادی که باید از آنها مراقبت کنید قرار دهید، شما تنها او را از خود رنجیده خاطر خواهید کرد.» اگر خسته هستید پس نمی توانید به کسی توجه کنید. اما اگر مراقبت از خود را بیاموزید، کمتر احساس بی میلی و عصبانیت خواهید کرد. در کنار همسرتان بنشینید و در مورد احساسات خود و شرایط تغییر یافته زندگیتان گفتگو کنید.

وقتی که محکمتر به سینه ام می کوبی ...

امیر عزیزم ... مهربون بی همتام ...  

هیجان های ترس و خوشحالی و گیجی از لحظه ای که زنگ زدی و گفتی برنامت برای اومدن داره 100 درصد میشه مدام دارن جاشون و تو دلم عوض میکنن !!!  

اونقد طول کشیده که دیگه نمیدونم واقعا اتفاق می افته  ... ... ... آره ؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟  

نمی دونم چی بگم فقط امیدوارم لحظه ای که اینقدر منتظرش هستیم برامون زیباترینه لحظه ها باشه ... !

عشق بی دریغم ... ! اگه این پرسشنامه رو پرینت بگیری و توی راه که داری میای و وقتت هم زیاده برای من پر کنی ، کاری که من برای تو انجام میدم ، خیلی برام با ارزشه ... چون هم به این بهونه خطت و دارم هم حرفهای بیشتری و ازت دریافت میکنم ...  

بعضی از سوالهایی که اینجا اومده شاید تکراری باشه برامون ، چون ما خیلی راجع به این مسائل صحبت کردیم با این حال نوشتنش و دوباره گفتنش حتما تأثیر بیشتری برامون میذاره ...  

با دل و جونم منتظرتم امیرم ... خدا نگهدار همه دلهایی باشه که اینطور بی صبرانه برای هم می تپن ...  

منتظرتم امیرم ... 

     

1- من احساس شادی می کنم وقتی ...
 
2- من احساس بی عدالتی می کنم وقتی ...
 
3- من احساس می کنم زمانی تو را دوست دارم که تو...
 
4- من احساس می کنم من را وقتی دوست داری که من...
 
5- من شک می کنم تو عاشقم هستی وقتی تو...
 
6- من به تو احساس نزدیکی می کنم وقتی...
 
7- من به تو احساس دوری می کنم وقتی...
 
8- من احساس خشم می کنم وقتی...
 
9- من احتیاج به درک تو دارم وقتی...
 
10- قبل از اینکه نسبت به تو عصبانی شوم، چیزی به فکرم خطور می کند، آن چیز .... است
 
11- گاهی فکری در مورد رابطه مان باعث ترس من می شود، آن فکر... است
 
12- سه چیزی که من از تو می خواهم ... هستند
 
13- یکی از راه هایی که من بوسیله آن عشقم را نشان می دهم... است
 
14- یکی از راه هایی که من دوست دارم از طریق آن عشقت را به من نشان دهی... است
 
15- وقتی عصبانی هستی دوست دارم به روش های زیر با من برخورد کنی...
 
16- من احساس می کنم پس زده شده ام وقتی تو...
 
17- سه چیز که من در کودکی عاشق آن بودم...
 
18- وقتی نوجوان بودم، علاقه من...بود
 
19- سه هدف اصلی زندگی من...است
 
20- برای من، خدا...
 
21- نیازهای فیزیکی من...هستند
 
22- نیازهای احساسی من...هستند
 
23- نیازهای اجتماعی من... هستند
 
24- نیازهای حرفه ای من... هستند
 
25- نیازهای معنوی من... هستند
 
26- نیازهای من که در حال حاضر برطرف نمی شوند... هستند
 
27- من در برطرف کردن بعضی از نیازهایم به تو احتیاج دارم؛ آن نیازها... هستند
 
28- وقتی از من شکایتی داری دوست دارم آن را به شکل زیر بیان کنی...
 
29- وقتی از دست من عصبانی هستی، دوست دارم آن را به شکل زیر بیان کنی...
 
30- وقتی نیازهای تو در رابطه ما برطرف نمی شود دوست دارم آن را به شکل زیر بیان کنی...
 
31- دوست دارم عشقت را به شکل زیر بیان کنی...
 
32- وقتی در چیزهایی شکست می خورم احساس می کنم...
 
33- وقتی با من ارتباط برقرار نمی کنی، احساس می کنم...
 
34- وقتی نقد می شوم احساس می کنم...
 
35- دوست دارم اوقات فراغتمان را در مکان های زیر و به شکل های زیر سپری کنیم...
 
36- فلسفه من برای به دنیا آوردن بچه، موارد زیر است...
 
37- چیزهایی که احساس می کنم باید به تو بگوییم... هستند
 
38- به تو بیشتر نیاز دارم وقتی...
 
39- اتقاقاتی که از گذشته ها من را اذیت می کند... هستند
 
40- یکی از چیزهایی که من باید برای بهبود رابطه مان منظم تر تمرین کنم... است
 
41- چیزهایی که دوست دارم برای نزدیک شدن به هم، با هم انجام دهیم... هستند
 
42- من به همکاری تو در این زمینه ها نیازمندم...
 
43- من به همراهی تو نیازمندم وقتی...
 
44- سه چیزی که باعث می شود من به خودم احترام بگذارم... هستند
 
45- چیزهایی که برای من سرگرمی هستند و من از آن ها لذت می برم... هستند
 
46- به خدا احساس نزدیکی می کنم وقتی...
 
47- اولین باری که دیدمت احساس کردم...
 
48- یکی از گلایه های من از والدینم... است
 
49- بعضی از مسائلی که دوست دارم وقتی وقت آزاد داری در مورد آن ها بحث کنیم... هستند
 
50- من به تو احترام می گذارم وقتی...
 
51- دلایل من برای زمانی هایی که به تنهایی احتیاج دارم موارد زیر است...
 
52- اگر خانه ما آتش بگیرد، سه چیزی که در ابتدا از آن ها محافظت می کنم ... هستند
 
53- وقتی، به سادگی احساس آرامش می کنم که...
 
54- احساس من در مورد وضعیت اقتصادیمان ... است
 
55- عادت هایی که من باید از آن ها دست بکشم... هستند
 
56- سه چیزی که باعث می شود من به تو احترام بگذارم... هستند
 
57- به تو احساس عشق می کنم مخصوصاً زمانی که...
 
58- آرامش من وابسته به ...است
 
59- من در مسائل زیر دچار مشکل هستم...
 
60- بعضی از چیزهایی که دوست دارم در مورد خودم تغییر بدهم... هستند
 
61- چیزهایی که پیش از این در مورد آن ها صحبت کرده ایم و من دوست دارم اکنون نظرم را راجع به آن ها بگویم... هستند
 
62- احساس من در مورد بیان احساسات و هیجانات ... است
 
63- من از تو سپاسگزارم به خاطر...
 
64- آرزوهایی که برای تو می کنم... هستند
 
65- قبل از مرگم دوست دارم...
 
66- دوست دارم استعدادهای زیر را در خودم شکوفا کنم...
 
67- دوست دارم به خاطر موارد زیر طلب بخشش کنم...
 
68- از والدینم به خاطر موارد زیر قدردان و سپاسگذارم...
 
69- بعضی از اتفاقات خوشایند اخیر... هستند
 
70- احساس افسردگی می کنم وقتی...

کمی هم آموزنده (۴)

چگونه با جنس مخالف رابطه ای سالم داشته باشیم 

راههای متعددی برای نیل به یک رابطه ی هدفمند و سالم وجود دارد که برخی از آنها متأسفانه در فرهنگ جامعه ما هنوز جا نیفتاده است، در اینجا به این راهکارها اشاره می کنیم:

 1- هیچ کس غیر از خودتان مسئول شادی شما نیست!

بهتر است اوّل از خودتان بپرسید که چرا هیچ وقت شاد نیستید؟ یکی از دلایل اختلاف در رابطه ها این است که فرد دائماً شاکیست و با روحیه ای ضعیف طرف مقابل را مورد سرزنش قرار می دهد. تنها کسی که کنترل زندگی شما را بر عهده دارد، خود شما هستید، دقیقاً خودتان هستید که با رویه خود در رابطه ها می توانید روند بد یا خوب بودن آن رابطه را تعیین و ادامه دهید.

 2- انعطاف پذیر باشید، به عقاید دیگران احترام بگذارید . 

 هیچگاه دو انسان، عقاید و رفتار یکسان ندارند، بنابراین انتظار نداشته باشید که هر چیزی که می گویید، نفر مقابل آن را براحتی قبول کند. رابطه ای دو طرفه و سودمند داشته باشید. در قرارهای خود سروقت حاضر شوید، اگر تعهد خاصّی بین خود گذاشته اید مثل ازدواج و ... به تعهدات خود پای بند باشید تا همواره امنیت و اعتماد بین شما برقرار باشد.

 3- به دنبال نقاط مشترک رفتاری خود و نفر مقابل باشید ... 

 تا در این بین، اختلافات و نقطه نظرهای متفاوت یکدیگر را راحت تر قبول کنید، به این ترتیب هر دو از این رابطه ی دو طرفه لذّت خواهید برد. حقیقت این است که نمی شود در یک رابطه همواره به سود خود روند را پیش ببرید و در ادامه انتظار داشته باشید در این رابطه موفق و پیروز باشید. "اگر می خواهی تو را دوست داشته باشم باید این کار را .... بکنی"، چرا که این توقعات دائماً باعث بحث و جدل می شود، شاید هم وقتی خیالتان راحت شود که با این اختلافات، نهایتاً وی شرط شما را بپذیرید، ولی خوب، این رابطه پابرجا نخواهد بود. به نظرات وتجربیات یکدیگر گوش فرا دهید و آنها را در زندگی خود سهیم کنید. اگر فکر می کنید که نمی توانید این سهیم بودن و دو طرفه بودن رابطه را تحمّل یا ایجاد کنید، این بدان معنیست که هیچ گاه قادر نیستید یک رابطه ی سالم و با پرجا را داشته باشید.

 4- همواره به رابطه خود به عنوان یک پدیده و تجربه ی جدید در زندگی بنگرید. 

 مطمئناً طرف مقابل شما نیز تجربیات و ناشناخته هایی سودمند را برای شما دارد و به این ترتیب ناخودگاه هر دوی شما به خودسازی و تکامل نفر مقابل می پردازید و در نهایت با این دید، هر دو طرف از رابطه ی خود راضی و خرسند هستند.

 5- شجاع باشید، حسّ خود را بیان و حقایق را قبول کنید. 

 اگر واقعاً او را دوست دارید با طرف خود روراست باشید و احساس درونی خود را بیان کنید. متأسفانه برخی با پنهان کردن علاقه و گذشته یا وقایع کنونی زندگی خود، مجبور به دروغ گفتن های پی در پی و در نتیجه سبب بروز اختلافات و عدم اطمینان در رابطه می شوند.

 6- یکدیگر را ببخشید.  

بخشش یعنی گذشته را فراموش کردن و به فکر حال بودن. در این صورت قادرید بر زندگی کنونی خود مسّلط باشید. در مورد مسائل آینده صحبت کنید و سعی کنید به قول ها و تعهدات اخلاقی بین خود، پای بند باشد. اگر نتوانید گذشته را فراموش کنید، این خود زنگ خطری برای تباهی رابطه ی شماست. هم شما و هم نفر مقابل باید ضمن گذشت از خطاهای یکدیگر، سعی کنید با عدم تکرار آنها، روند جدیدی را شروع کنید. از ناامید شدن، کینه و خشم خودداری کنید. در صورت بروز اختلاف اگر وی از شما خواست او را برای مدّتی تنها بگذارید، به خواسته وی احترام بگذارید، به او وقت دهید و نیازش را در آن لحظه درک کنید.

 7- توقعات خود را بازنگری کنید. 

 با خود رو راست باشید و برخی توقعات و انتظارات نابجای خود را به خصوص در موردمسائل مالی، اصلاح کنید. بدانید که هر انسانی در روابط خود همواره به دنبال عشق، مهربانی و آرامش است.

 8- مسئولیت پذیر باشید.  

مسئولیت یعنی: توانایی حل و برطرف کردن مشکلات نفر مقابل، نه سرزنش وی. سعی کنید از همه ی خلّاقیت و قدرت خود برای حل مشکل او استفاده کنید، نه اینکه با سرزنش یا گفتن جمله ی"متأسفم، این مشکل توست!" خود را راحت کنید.

 9- همواره از وی و همچنین خود تقدیر کنید. 

 البته که در حین بحث و جدل و اختلاف، تقدیر و تحسین کاری بس مشکل است. بهتر است زمانی که در حالت آرامش هستید، از وی تقدیر کنید و مزایای او را یاد کنید، در نتیجه از آن پس قادرید، در ابتدای شروع بحث و جدل، با شجاعت تعریف و تمجید از نفر خود، آتش اختلاف را در ابتدا خاموش  و عشق و حسن نیّت خود را نشان دهید.

 10-اشتباهات خود را قبول کنید و معذرت خواهی کنید.  

در صورت بروز اختلاف یا بحث و جدل، بهتر است از یکدیگر فرصت بررسی را در مورد اشتباهاتی که شما یا او مرتکب شده است، بخواهید. بعد از 5 یا 10 دقیقه آرامش، اگر از قصور از شما بوده است، علّت عصبانیت و ناراحتی خود را صادقانه به وی بگویید، از اینکه او کاری را بر خلاف میل شما یا تعهداتتان انجام داده است یا ... صحبت کنید. از او نیز بخواهید که ضمن بررسی رفتار خود، منصفانه به شما توضیح دهد، در واقع با این کار ضمن کمک به ثبات و تقویت رابطه ی خود، به نوعی الگویی برای او می شوید تا در صورت وقوع تقصیر از طرف شما، او نیز همچین برخورد مناسبی را داشته باشد.

11-برای یکدیگر وقت بگذارید.  

خیلی مهم نیست که این وقت کجا و به چه کاری مشغول باشید، این زمان می تواند با ورزش، سینما، دیدن فیلم در منزل و یا هرچیزی که علائق مشترکتان هست بگذرد، مهم این است که وقت باارزش خود را در اختیار یکدیگر قرار دهید، با این کار بطور فوق العاده ایی عشق و علاقه ی بین یکدیگر را افزایش می دهید.

 12- لبخند را فراموش نکنید.  

خنده خود دوای هر درد است، ضمن اینکه در هر رابطه ای لبخند صادقانه و روی خوش، ثبات رابطه ی شما را دو چندان خواهد کرد. با چهره ای عبوس و گذراندن زمانی کسل کننده و خسته کننده، تمامی ارزشهای رابطه ی شما زیر سوال می رود و به تدریج دیگر علاقه ای به با هم بودن ندارید.

حسرت ثانیه ها ....

شیرین من تلخی نکن با عاشق      تموم میشن گم میشن این دقایق


عاشق تو بی تو به کوه نمیره          اگه نباشی تو خودش میمیره


ماه من ، گاهی خسوفی گاهی قرص کامل ! و من ناظر !


ناظر همه خوبیها و سختی ها ! تقریبا تمام لحظات رو با هم تجربه کردیم !


توی این سه ماه ! لحظه های اوج و فرود زیادی داشتیم ! ولی جالبه !


میدونی چی جالبه ؟


اینکه توی تمام لحظات اعتماد ما به هم خدشه ای ندید ! و باورمون از دوست داشتن هم !

اوج و فرود های زیادی داشتیم ! سردی و گرمی های زیادی داشتیم ! تجربه های جالبی داشتیم !


ولی هنوز هستیم ! ! !


بودنی که براش بها پرداخت کردیم !


میتونیم ادعا کنیم خیلی بهتر از همیشه همدیگه رو میشناسیم !

رفتار های همو بهتر میشناسیم !

ریزه رفتار های همو بهتر میشناسیم ! شاید خیلی جاها احساس بن بست داشتیم ولی معلوم نیست از کجا روزنه ای باز شد و ما باز هم در آغوش هم آرمیدیم ...


امروز هستیم ! بودنی که براش لحظه لحظه از عمرمون و صرف کردیم ! توی این سه ماه تقریبا لحظه به لحظه با هم بودیم ! در حالی که کنار هم نبودیم .....


ولی هستیم ......


اگر لحظه دیدن برسه ! لحظه رسیدن به لحظه ای که یک هوا رو تنفس کنیم ! واقعا نمیدونم چطور رفتار خواهم کرد ولی میدونم غیر ارادیست ! شاید ساکت باشم ! شاید پر شور ! شاید شیطون شاید آروم ! نمیدونم ولی میدونم که هر چی باشه ارادی نیست !


نمیدونم چه ساعتی ما همو میبینیم ! ولی میدونم اون ساعت و ثانیه مقدسه که ما رو به هم می رسونه !

شب خواهد بود یا روز ! البته احتمال غریب به یقین روز خواهد بود ! مهتاب من ! امیدوارم ابر و باد و  مه و خورشید و فلک در قصد آزار ما نباشند !

و از همه مهمتر (( من و تو )) ی خودخواه ! که حالا داریم یاد میگیریم از من در بیاییم و به ما برسیم ! البته اینبار نه در تئوری ! که در عمل ! و جاهایی نشانه هایی از این واقعه مبارک رو من دارم میبینم !


بزرگترین کار ما اینه که قبل از عید به لطف خدا دیدار داشته باشم ... که شاید انرژی مضاعف برای ادامه مسیرمون باشه و برخی آفتها کشته بشن ! و باور و یقینمون کاملتر بشه !


به امید دیدار عشق من ....




دلم دوباره اعجاز میخواهد ...

هیچ وقت هیچ چیز اونطور که فکرش و می کنی و می خوای پیش نمیره ... 

ما هیچ کدوم نمیخواستیم اینطور بشه !!!

ای کاش اون موقع هم که به نهایت پریشونی می رسیم این نکته مهم فراموشمون نشه ! ای کـــــــــــــــــــاش !!!

مگه چه کسی غیر من تو رو اینطور دوست داره ... ؟! مگه چه کسی غیر تو من و اینقدر دوست داره که طاقت هیچ حرف و احساس بدی و از هم نداریم امیر .........!!!

هر روز که میگذره دردم بیشتر اذیتم میکنه ... مایی که اینقد تو نداشتن هم بی طاقتیم چطور راضی به آزار هم میشیم امیر ... !!؟!

شرمساریم از پستهایی که میون اون همه پست عاشقانه اومد و چطور پنهون کنم !؟!!

آره پیش میاد ... آره طبیعیه ... آره لازمه ... اما ای کاش وقتی به اونجا می رسیم که برخورد اجتناب ناپذیر میشه فراموش نکنیم تو این دنیای تنهایی ها چطور همدیگر و از میون ناملایمات و ناامیدیها پیدا کردیم !!؟! چطور خشت اول دوست داشتنمون و با اعتماد بنا کردیم ... !

عزیزم اینارو برا خودم بیشتر می گم که اگر اون شب لحظه ای به دلت شک نکرده بودم اونطور تو به همه ی دوست داشتن من شک نمیکردی ....... ‍!

گذشت و بد گذشت و سخت گذشت ... ! واقعا لازم بود اینطور عمق درد نبودن همو درک کنیم ... تا الان که دوباره داریم بنای عشقمون و ترمیم می کنیم و گسترش میدیم از این تجربه سخت پند بگیریم ...

امیر ... اعتماد شونه هات چیزی نبود که به راحتی برام بوجود بیاد ...!!! امید دستات چیز ساده ای نیست که به این سادگی از بین بره ... !!!

ما قول دادیم هم و تنها نذاریم !!!

 قول دادیم از هم در مقابل همه ی ناملایمات محافظت کنیم ...

اما آیا قول داده بودیم از هم در زمانی که در مقابل همدیگه قرار میگیریم هم مراقبت کنیم !!!؟!من از تو مراقبت کنم وقتی در مقابلت قرار گرفتم و تو از من مراقبت کنی وقتی در مقابل من قرار گرفتی و من دردی دارم که جز تو تسکینی براش نیست ... !؟!! نه قول نداده بودیم ! واسه همین اینطور توی این بحران درد کشیدیم وقتی تنها حامی ای که داشتیم خودش در مقابلمون قرار گرفته بود !!! و چه درد عظیمی !!!

زندگی جز با گذر زمان درک کردنی نیست و شناخت جز با قرار گرفتن تو موقعیت ها بوجود نمیاد !

درسته دردهایی رو کشیدیم اما درک هایی هم حاصل شده که واقعا با ارزشن ! من و تو هر کدوم یه بار همدیگر و از هم روندیم ! در عین ناباوری ... !!!  

هنوز ذره های تردید و خودخواهی در هر دومون هست که اینها با شناخت تو در من بیشتره و خودسازی بیشتری و از من لازم داره قبول دارم ! منی که تموم این سالها اینطور فکر کردم و رشد کردم حتما زمان میخوام تا تردیدها و ترس هامو دور کنم ! حتما رفتارهای عینی می خوام تا عمق حضور تو رو باور کنم !  

امیر ... هرگز نباید فراموش کنیم که از دو دنیای متفاوت عاشق هم شدیم و اولین فرصتی که باید به هم بدیم فرصت شناخت همدیگه است !

ردی از زخم و با پستهای قبلیمون برای هم بجا گذاشتیم که نمیخوام با هیچ جراحی ای پاکش کنم تا یادم بمونه چطور یه لحظه غفلت میتونه با عزیزترین کس آدم چه کار کنه !!!

دلم دوباره تحول میخواد ... دوباره اعجاز ... اعجازی که تو پیامبرش باشی ...  

دلم تو رو میخواد امیر ... !

کمی هم آموزنده (۳)

گامهایی موثر در شیرینی روابط

یک اصل ثابت شده می گوید:"ابتدا خود و ارزشهای خود را دوست داشته باش تا بتوانی دیگران را دوست داشته باشی و آنها را ستایش کنی"،

همواره مراقب خود و رفتارتان باشید. برای خود و علاقه تان احترام بگذارید. اصالت و جایگاه خود را هیچ گاه فراموش نکنید و دست کم نگیرید. با احترام به خود است که به نوعی یاد می گیرید به نفر مقابل خود نیز احترام گذاشته و با رفتار خود مرزهای حرمت بین خود را نگاه داشته و ناخودآگاه، به این ترتیب با بنای احترامی دو طرفه، رابطه ای مستحکم تر را بنا کرده اید. البته به شرطی که این احترام دو طرفه و کاملاً صادقانه باشد نه ظاهری!

هر دو طرف در سیر رابطه ی خود سوالاتی در مورد یکدیگر و احساساتشان نسبت به یکدیگر در ذهنشان پدیدار می شود، به قول قدیمی ها بهتر است اوّل روی کلام یا سوالی که از دهانتان خارج می شود، در حین آرامش فکر کنید و سپس بطور شفاف از نفر مقابل بپرسید، نه اینکه با عصبانیت و بدون هیچ تأملّی پرسشی کنید که بعد از آن از بیان آن پشیمان شوید. بطور مثال، برخی با کوچکترین اختلافی سریعاً و بدون هیچ فکری می گویند:"اصلاً تو مرا دوست نداری و هر گز هم دوست نداشتی!!" و با ادامه ی بحث در حین عصبانیت و استرس کار به جدایی ختم می شود و بعد هم پشیمانی و ...!!

با وی طوری رفتار کنید که دوست دارید دیگران با شما برخورد کنند! مهربان و باگذشت باشید. اگر وی را آزرده اید، معذرت بخواهید، عذرخواهی نه تنها کسی را کوچک نمی کند، بلکه به این ترتیب به او می فهمانید که وی برای شما ارزشمند است.

همواره موقع خشم و عصبانیّت، ممکن است هر کلام یا حرف غیر منطقی و نابجایی از دهانتان خارج شود، بهتر است خونسردی خود را حفظ کنید و با اندکی تأمل و کسب آرامش مجدد، حرف خود را شروع کنید. شاید در این مواقع، وی از شما بخواهد او را برای مدّتی تنها بگذارید، این کار را انجام دهید امّا هرگز اجازه ندهید بطور طولانی مشکلی در دل شما و وی حل نشده باقی بماند.

بهتر است شروع کننده صحبت شما باشید، چه پاسخ منفی باشد یا مثبت ، اگر می خواهید وی به شما اطمینان کند، اوّلین و بهترین راه این است که ابتدا شما به وی اطمینان کنید. بگذارید در ذهن خود با بازی با افکار و حدسهایش، یک سری مسائل ناشناخته در مورد شما را شناسایی و کشف کند. امّا این کار را با سیاست انجام دهید و وی را در عمل انجام شده قرار ندهید.

وقت شناس باشید و بدانید کی و کجا باید انعطاف پذیر باشید و کی حدود خود را در احترام حفظ کنید. در غیر اینصورت، بی خردانه کاری یا حرفی می زنید و در نتیجه می شود، نوشدارو پس از مرگ سهراب! همواره با رفت و آمد و گفت و گو، در پی استحکام روابط خود باشید، چرا که رابطه ی بدون دیدن و شنیدن، اساساً رابطه ایست تهی! برای مثال، حتّی برای سلام و احوال پرسی یا گفتن جمله ی "دوستت دارم" به او زنگ بزنید، در مکالمات خود از بکار بردن یا حالاتی که در وی زمینه ی شکّ و بدگمانی را ایجاد کند، بپرهیزید بلکه کاری کنید که حرفهای شما همراه صداقت، احترام و روراستی بیان شود. اگر هم طوری حرف زده یا رفتار کردید که وی به صداقت و روراستی شما شک کرده است، اگر با حسّی واقعی و از ته دل بگویید که بی گناه هستید، مطمئناً او نیز در اعماق قلب خود شما را باور می کند.

اعمال و خاطرات گذشته، همواره الگوییست که در ذهن دو طرف حک شده است. بنای بی اعتمادی، روابط شما را به سردی می گراید. البته که در این بین ممکن است دو طرف مجبور به رعایت تعهدات و یک سری محدودیتهایی باشند، امّا به یاد داشته باشید رابطه ی شما ارزشش بیشتر است. اگر اعتماد دو طرفه از صمیم قلب حکفرما باشد، ناخودآگاه هر دوی شما بدون ناراحتی و شک کردن می توانید آزادانه تر به امور دیگر خود نیز بپردازید. هرچند که از سر علاقه شدید بین دو طرف، حسادت امریست عادی!

از او تعریف کنید و عشق خود را نشان دهید، از هر فرصتی برای تعریف، تمجید و ابراز عشق دریغ نکنید. در عین حال در مورد انتقاد ها یا سوال وی در مورد چیزی با ملایمت و کلماتی زیبا، نظر وی را رد یا قبول کنید، نه اینکه تنها با پاسخی رسمی "خیر" یا "بله"، قضیه را فیصله بدهید. برای مثال، اگر وی شلواری را می خرد و می پوشد یا با هم به خرید رفته اید و دارد آن را امتحان می کند و واقعاً آن شلوار به او نمی آید، می توانید اینطور بگویید:"فکر کنم اگر یکی دیگر را امتحان کنی بهتراست" نه اینکه بگویید:"اصلاً خوشم نیامد و تو را چاق نشان می دهد!"

در مورد روابط گذشته خود با وی روراست باشید و دروغ نگویید، در صورت روراست بودن نهایتاً شاید او از شما بپرسد که "آیا هنوز نفر قبلی را دوست داری یا بهش فکر می کنی؟"، در این صورت این طور پاسخ دهید: "عزیزم فقط خاطرات است که به هر حال در ذهن هر آدمی می ماند، ولی مطمئنم با بودن و عشق به تو، خاطرات خوشمان جایگزین آنها می شود" ، در رابطه ی جدید خود از مقایسه وی با نفر قبلی جداً خوددرای کنید، فراموش نکنید او نفری جدید با خلق و خو و جسمی متفاوت از نفر قبلیست. تمام سعی خود را بکنید که از نفر قبلی و خاطرات خود حرفی نزنید و دست از مقایسه بردارید. با تعریف و یادآوری لحظات خوش خود با نفر جدیدتان لحظات خود را شیرین کنید.

با یادگیری نکات فوق می توانید در شروع یا وقوع حالات ذکر شده، دیگر می دانید که چه عکس العملی باید نشان دهید. در واقع با مرور این نکات، یاد می گیرید که هر انسانی ممکن الخطاست و می توانید با واکنشی منطقی و در عین حال ملایم، مشکلات را حل و روابط خود را تقویت کنید.

دقّت کنیم ...

توقعات منطقی و واقعی داشته باشید. برای مثال ازدواج مسئله ای نیست که تنها پس از یک هفته آشنایی از او بخواهید! آنقدر هم مطمئن نباشید که با شروع یک رابطه قادرید تمام اختلافات را حل و این رابطه جدانشدنی باشد. درست است که با رعایت نکات فوق می توانید برخی مشکلات را حل کنید ولی حقیقت گرایی چیز خوبیست، چرا که گاهی اوقات دو نفر واقعاً برای هم ساخته نشده ند و اختلافات فاحشی در زمینه فکری و رفتاری دارند که در آخر با تمام نکات فوق بازهم لاینحل است. شاید همیشه از جدایی و تنها ماندن می ترسید ولی مهم این است که رابطه ای که دارید، آرامشگری برای روز و شب شما و تشویقی برای ادامه ی زندگی باشد نه اینکه با گفتن جملات استرس زا مثل "همش تقصیر توست" و ... خود و او را آنقدر آزار دهیم که دیگر نه تنها آرامش عادی زندگی خود را از دست می دهیم، بلکه با اعصابی ضعیف و استرس دائمی روزگار خود را سپری کنیم!

اگر می بینید که در رابطه ای تحت هر عنوانی از شما سوءاستفاده می شود، آن رابطه را فسخ کنید و دیگر ادامه ندهید. هیچ عذری برای سوء استفاده قابل قبول و جبران نیست. در ابتدا سعی به اصلاح روابط بکنید امّا با ادامه ی سوء استفاده، حتّی اگر این قطع رابطه ناگهانی باشد، از ادامه ی آن صرف نظر کنید.

همواره بدانید که هیچ رابطه ای بدون ایراد و کامل نیست. حتماً شنیده اید که دعوا شیرینی زندگیست و در هر تعاملی بین دو نفر، احتمال عدم توافقات و در نتیجه وقوع اختلافاتی غیر قابل اجتناب است. با رعایت نکات فوق، می توانید این اختلافات و کش مکش ها را حل و فصل نمایید. باز هم تأکید می کنیم در این وضعیت با کنترل خشم خود و با خونسردی، ضمن برقراری صلح، از پشیمانی و حسرتهای آینده به دور می مانید. امّا به یادداشته باشید رابطه ای که ضمن رعایت نکات فوق، بازهم دائماً مملو از بحث و جدل، ردّ و بدل کلمات رکیک و قهر و آشتی های پی در پی باشد، هیچ فایده ای ندارد، این جنگ و دعواها پایه های روابط را در نهایت رو به نابودی می کشاند.

من هستم و سکوت و غم جاودانه ای ...

دور از نشاط هستی و غوغای زندگی

دل با سکوت و خلوت غم خو گرفته بود

آمد سکوت سرد و گرانبار را شکست

آمد صفای خلوت اندوه را ربود 

***

آمد به این امید که در گور سرد دل

شاید ز عشق رفته بیابد نشانه ای

او بود و آن نگاه پر از شور و اشتیاق

من بودم و سکوت و غم جاودانه ای 

***

آمد مگر که باز در این ظلمت ملال

روشن کند به نور محبت چراغ من

باشد که من دوباره بگیرم سراغ شعر

زان پیشتر که مرگ بگیرد سراغ من 

***

گفتم مگر صفای نخستین نگاه را

در دیدگان غمزده اش جستجو کنم

وین نیمه جان سوخته از اشتیاق را

خاکستر از حرارت آغوش او کنم 

***

چشمان من به دیده او خیره مانده بود

جوشید یاد عشق کهن در نگاه ما

آهی از آن صفای خدایی زبان دل

اشکی از آن نگاه نخستین گواه ما 

***

ناگاه عشق مرده سر از سینه برکشید

آویخت همچو طفل یتیمی به دامنم

آن گاه سر به دامن آن سنگدل گذاشت

آهی کشید از سر حسرت که این منم! 

***

باز آن لهیب شوق و همان شور و التهاب

باز آن سرود مهر و محبت ولی چه سود

ما هرکدام رفته به دنبال سرنوشت

من دیگر آن نبودم و او دیگر "او" نبود

متاسفم

متاسفم !


کلمه ای که خیلی به کار بردم ولی هرگز تصور نمیکردم بینمون بخواد جاری بشه !


گفته بودم که برای من توهین به شعور خط قرمزه ! جایی که حس کنم منو بچه فرض کردن خطه قرمزه ! جایی که احساس کنم من بازیچه ام خطه قرمزه ! ! ! ! ! و تو وارد شدی ! به بدترین شکل واردشدی


کاری کردی که نباید ...


سه بار این اتفاق افتاد ! دوبار تحمل کردم و هیچ نگفتم ولی بار سوم خرد شدم ! به حدی عصبی بودم که فقط به خودم لعنت میفرستادم ! به خودم فحش میدادم !


سه بار وسط حرفم تلفن و قطع کردی ! اولین بار بعد از اون شب کذایی که پشت تلفن بعد از حرفهامون یهو قطع کردی و فرداش گفتی برو امیر ! و بعد فهمیدم برای خودت فلسفه بافی کردی ! و ... اونشب نفهمیدم چی شد ! ولی تحمل کردم روی این توهینت !

بار دوم دو شب قبل بود که اول مکالمه بی نهایت با انرژی بودی و آخر مکالمه بی محابا گفتی خداحافظ و بوق ممتد ! حس بدی داشتم سرم داغ شد ولی چون تازه ار بحران برگشته بودیم بازم دم نزدم فشار اومد بهم ولی تحمل کردم ! اگر دقت میکردی دیروز من خیلی انرژی نداشتم !

که آخرش گفتی امروز چقدر از هم دوریم !


آره دور بودیم و تو نفهمیدی چرا ! و تو نپرسیدی چرا ! منم نگفتم چون نباید میگفتم !


بار سوم دیشب ! وقتی توی اوج بحران و طوفان فکری تنها تکیه گاهت میشه تبر و تیشه به ریشه میزنه !

وقتی تمام زندگیتو پای گذاشتی که اون خودخواهانه ترین حرف ممکن و میزنه ! (( تو از استراحت خودت حاظر نیستی بزنی )) !!!!!!


دقیقا عین آوار روی سرم ! یعنی تا چه حد خودخواهی ؟


دو روز فقط توی راه ! ! ! یک روز تمام انرژی من اونجا ! بعدش مستقیم کار ! مگه یه نفر چقدر میتونه توان بذاره ؟ مگه من شترم ؟ که بتونم یک هفته بدون آب و غذا دووم بیارم ؟


و توهین آخرت ! دوباره گوشیو قطع کردی ! من هنوز داشتم حرف میزدم !!!!!!! یهو به خودم اومدم دیدم ........................


گوشیم و پرت کردم خورد به اسپیکر ! نشستم روی تختم !


من برای کی داشتم اینهمه تلاش میکردم ؟

من برای خاطر کی میخواستم دروغ بگم که کجا میخوام برم ؟

من برای کی اینهمه عاشق بودم ؟

من برای کی دلواپسم ؟


کسی که حتی حاظر نیست حرف من و گوش بده ببینه من چه مرگمه ؟؟؟؟


کسی که من تو هیچ اس ام اسی بدون چهار تا صفت صداش نکردم ! عزیزم نازنینم گلم و پسوند ((م)) مه...م


برای کی ؟

منی که هیچ چیز نذاشتم برای خودم بمونه و همه رو خالصانه تقدیم کسی کرده بودم که حتی حاظر بود هر اتفاقی بیفته برای من ولی من بیشتر مشهد بمونم ؟ ! کسی که میدونه کاره من شوخی نیست !


یک لحظه غفلت و عدم هوشیاری من مساوی با مرگه !!!!


گذشت ....


هیچ حسی از تو درونم نیست ! متاسفانه باید بگم ! فقط حس خشم و نفرت ! حس یه دستمال کاغذی که استفاده شده ! مهم نیست توش شیرینی نگه داشتن یا بینی پاک کردن ! به هر حال جاش توی سطل آشغاله !


..........


منو خورد کردی ! مهم نیست !


ولی به عنوان یه دوست میگم ! دوستی که درونت و دیده ! شناخته ! دوست داشته ! و حالا...


تو میترسی !!!


من نمیدونم کی و چه عاملی باعث ترس تو بوده ! ولی تو میترسی ! و تا وقتی که میترسی هیچوقت نمیتونی روی خوشبختی رو ببینی !


از همون اس ام اس های اول سری دوم کاملا احساس میکردم که داری میترسی ! هر کاری کردم ! هر طور که خواستی رفتار کردم ! محتاطانه ترین کلمات رو به کار بردم ! ناب ترین احساسات رو بهت هدیه دادم ! تمام تلاشم و کردم ! و همچنان داشتم میکردم ! ولی تو ترسیدی ! بارها ترسیدی ! بدون اینکه حتی بدونی برای چی ! حتی بدونه اینکه بفهمی دلیل ترست چیه !

مطمئنم که خودتم نمیدونی دلیل ترست چی بود ! ؟


آیا من زیر حرفم زده بودم ؟ !

آیا از من خلاف اون چی که باور داشتی دیده بودی ؟

آیا من جایی بدقولی کرده بودم ؟

آیا من بیتفاوت بودم ؟

آیا من کمتر از تو ، تورو دوست داشتم ؟

آیا .........


خودخواهی


صفتی که خودتم بارها بهش اشاره کردی !

دلیل خودخواهیت چیه ؟ تاحالا از خودت پرسیدی ؟

چرا فکر میکنی با همه مردم فرق داری ؟

چرا فکر میکنی از بقیه سرتر هستی ؟

چرا فکر میکنی تو باید حرف اول و آخر رو بزنی ؟

چرا فکر میکنی همه کائنات باید گرد تو بچرخند ؟

نه عزیزم همه ما انسانیم و برابر !


چه مرد چه زن ! چه روستایی چه شهری ! چه شهرستان چه استان

چه جهان سوم چه هر جای دیگه دنیا !

من باید بدونم که هیچکس از من امیر رحیمی پایین تر نیست ! هیچ کس ، هیچ کس ...


اخلاق


متاسفم برای اخلاقت !


تا مادامی که نتونی اخلاقیاتتو تعدیل کنی همینی که هستی !

تا زمانی که نتونی خودتو کنترل کنی ! تا زمانی که نتونی دیگران رو تحمل کنی تا زمانی که حقی برای دیگران قائل نباشی همینی که هستی ! به هر درجه علمی و ... هم که برسی فرق نمیکنه !

اولین رکن یک انسان اخلاقه ! که متاسفانه ............


به نظرم من یه بازنگری در اخلاقت بکن ، بدون طرف بدون پیش زمینه ذهنی ...... برای خودت میگم ، بد نیست .....


.............................


هنوزم دستم برای خداحافظی نمیاد ولی معترفم که هیچ احساسی ازت تو دلم نیست .....


نمیدونم چه بلایی سرم میاد ولی میدونم که در حال حاظر نمیتونم ادامه بدم .....

دریغا گذشته ، گذشته ...

گفته بودم  من آدمم ، گفته بودم آدما فراموشکارن ... گفته بودم اگه دیدی دارم فراموش میکنم بهم تلنگر بزن .... گفته بودم امیر نگفته بودم ؟!!! پست ماهگرده ... مون یادته ؟ اونجا که ازت با تمنا خواهش کردم هر زمان حس کردی در من نیروی حفظ عشق... کدر شده با تلنگری شفاف من و به راه برگردونی ........ که ما انسانیم و بسیار فراموشکار .... ! چه شوقی داشت اون  پست ... شوق دیداری که نشد ..... !

دیدی نه 2012 شد ، نه زلزله اومد ، نه من مردم .............. اما دستای ما ... دستای من / تو بهم نرسید ...................!!!

وای که آدما میتونن چقــــــــــــــــــــــد ویران کننده باشن !!! ویران کننده تر از هر بلای آسمانی و زمینی ..... اونوقت ما از چی می ترسیم  !!!! .........

من و تو کم آدما رو از خودمون نروندیم ! کم دل ها رو نا امید نکردیم ! کم فرصتا رو از دیگران نگرفتیم ! اما واقعاً این فرصت و از هم دیگه نگرفتیم ؟!؟! اصلا میشد آدمای قبلیرو با حس مشترکی که بود مقایسه کرد ؟!!!  نمی دونم ... !

اعتراف می کنم خیلی بی طاقتی کردم  ... فشار زیادی روت بود من می فهمیدم و باز بی طاقتی کردم ... به کم دیدنت قتاعت نکردم چون فکرش و هم نمیکردم هیچ وقت نبینمت !!! حالا چطور باور کنم !!!!!!!

ترس من از بی باوریم بود امیر ! بی باوری ای که از آدمای زندگیم به یادگار برام مونده بود ! ترسی که من و تبدیل به یخ کرده بود و تو ذوبش کردی اما زمان میخواست تا عادت کنه که نترسه !

وقتی میگفتی همه تلاشمو می کنم حس میکردم چون قطعی نمیگی میخوای به حد نهایت که رسید جا بزنی ! مثه همه اونهایی که داعیه ی مردی داشتن و جا زدن ! گناه تو نبود اما زخمش پر ِ تو رو گرفت ببخش ... ببخش که فشارهای اطرافت و دیدم و خودمو اسیر ترسم کردم ! فشار کاریت .... فشار چطور بیان کردن موضوع به بابا ........ فشار احساسی خودت .......... و فشار بی طاقتی های منی که باید همراهت میبودم اما اونقد ناباورانه نگاهت کردم تا از همون که می ترسیدم شد .......... !

دیشب تو لحظه ای که صحبتهامون بالاگرفت اشتباه کردم که فقط خودمو دیدم ! منی که باید یاد می گرفتم تورو همیشه کنارم ببینم اما من تو رو بی هوا مقابلم دیدم و حرفی زدم که تو هم درست همین حس و به من پیدا کردی !  من و مقابل خودت دیدی و من به خیال خودم که دارم روی رفتاری از خودم پافشاری می کنم که اون و حُسن میدونم ! منی که همیشه از جر و بحث دوری کردم و تو فکر کردی فرصت توضیح دادن و ازت گرفتم ... مثلا فکر میکردم درست رفتار میکنم که با ادامه ندادن جارو جنجال کلامی از توهین و بی حرمتی جلوگیری میکنم و اس ام اسم دقیقا پافشاری روی همین اخلاقم بود که من توی بحثی که صدا توش بلند بشه هرگز نمی مونم و این اخلاقم و عوض نمیکنم درحقیقت چون نمیخوام دلخوری و بی حرمتی پیش بیاد ! و اینجا بود که تو من و مقابل خودت دیدی !!! من نه توهین کردم ، نه حرمت شکنی ، نه به شعورت بی احترامی کردم ! فقط شرمسارانه می گم بد رفتار کردم !‌ این و ضعف میبینی یا لجاجت اما بخدا من از بحث و دعوا گریزونم چون اونقدر دیدم که دیگه توانش و ندارم ............... دیگه چطور بهت بگم !!!!!!

پای تلفن داشتیم سر بیشتر موندن تو چونه می زدیم ! یه هو به خودم اومدم که اصلا رفتمون رو هواست اونقد داریم سر بیشتر موندن حرف میزنیم این و که بهت گفتم داغ کردی صدات بلند شد ! امیر دست خودم نیس من توی دعوا واقعا بهم میریزم اگر صدایی بلند شه و حس بی حرمتی به وجود بیاد ! چند بار گفتم ببخشید و تو پشت هم میگفتی "چرا تو نق می زنی تویی که باید الان دلداریم بدی!" حرف تو حق بود اما بلند بود امیر صدات بلند بود !‌قبلش هم گفته بودی مامان بزرگت اومده و من استرس زودتر تموم شدن مکالمه رو داشتم واسه همین خداحافظی کردم و قطع کردم !!!! بعد که اس ام اس زدی این اخلاقت و عوض کن من به اخلاقی که اون و درست میدونستم پافشاری کردم نه اینکه بخوام جلوی تو سربالا حرف زده باشم ! من و وجدانم جلوی خدا حاضریم و اون ناظره که غیر از واقعیت درونم نمیگم وقتی که الان با تمام ناامیدیم دارم اینارو برات می نویسم !‌

حق داری الان بیای بگی از تو بعید بود آره منم می گم چندین رفتارم تا الان از من بعید بود اما چطور میتونم خودمو متهم کنم و این عنصر خورنده دوری و ندیدن و ترس و نادیده بگیرم !‌وقتی که هر چی بلا سر رابطه ی ما اومد از دوست داشتن زیاد و دوری و ندیدنمون بود !!!!!!!!

وای از این زمستون که دیگه برام تموم نمیشه ! وای از دیشب که دیگه صبح نمیشه !‌این دوری بالاخره انتقام خودش و ازمون گرفت ! اونهمه رنج کشیــــــــــــدیم !!!!! شعارمون یادته ؟! " کی تموم میشه این شبا خدایا " .............چطور باور کنم هیچ جوابی برای اونهمه خواستنها و نیاز ها نبود !!!!!!!

فقط بدون ! منی که با تو بود با هیچ کس دیگه نبود ! تویی که برام بودی هیچ کس دیگه برام نبود !

چقدر از این خونه شرمنده ام بخاطر لحظه های خوشی که باهش داشتیم ...! چقدر از دلم شرمنده ام به خاطر تمام وعده های قشنگی که بهش داده بودم ......! چقدر پیش احساس نابی که بهم بخشیدی شرمنده ام که بهش اعتماد نکردم و اسیر موهومات و ترسهای کشندم شدم ....!

یادته بعد از بهم خوردن قرار قبلیمون بهت گفتم امیر می ترسم بی طاقتیام همه چیز و خراب کنه بهم گفتی من آرومت میکنم !!!! نه بهت خورده نمیگیرم تلاشت و نکردی چرا بهترین تلاش و کردی تو سخت ترین شرایط !  اشتباه دیشب من بزرگ بود اما دیدی که سریع برگشتم ! نذاشتم طولانی بشه ! نذاشتم رنج دفعه قبل و بکشیم !‌دیدی که سریع عذر خواستم و برگشتم ! یعنی دلت سنگ شده امیر ؟!!

بعد از اون بحران ازم پرسیدی "هنوز دوسم داری ؟!" گفتم "مگه احساست یه شبه اومده که یه شبه از بین بره !!!" چطور میتونستم فکرش و کنم یه شبه همه احساست بهم از بین بره .......!

ریز به ریز روزهایی رو که گذروندیم احساسهایی رو که تجربه کردیم یادت نمیارم که میدونم خوب یادت هست ! اگر یه نفر بود که میتونست به خوبی دوستداشتنیهای من یادش باشه اون تو بودی !

وای که از هرچیزی که می ترسیدم همون شد !‌تعبیر همه ی خوابهای پریشونم ! چقد شبا که با اوهام این ترس از خواب پریدم و تو آرومم کردی  !‌ افسوس .... !!!!!!

و حالا این روزگاره که اعلام پیروزی کرده ... می بینی !!!!!!! 

بــــــدا به این ترس .... ! بــــــــدا به این دوری .....! بـــــــــدا به بی طاقتی هایی که اولش شورمون بود و حالا پایانمون ......! 

کاش الان آروم باشی امیر ....... کاااااااااااااااش !!!

کاش اینقدر دوست نداشتم ا مـ یـ ر .....