امیر دیروز واقعا روز قشنگی تو زندگیمون بود ! یه روز بی دغدغه و آروم و پر احساس ! اما امروز ...
خودت که میدونی چرا روبراه و سرحال نبودم و اینکه این اتفاقا افتاد ... امیر می دونی چقد عذاب شرایط خودم درمقابل عذابی که اذیت شدن تو بهم میده حقیره !
الان تو اس ام است بهم گفتی اذیتهاتم دوست دارم امیر به خدا اذیت شدن هم جزیی از رابطه اس ! خیلی یه نواخت میشه اگر همه چیز مدام در یه شرایط ثابت باشه! امیر تا وقتی رمزگشایی احساسات جنس ما رو نخونده باشی سردرگمی که چرا چهار فصل و با هم توی یه روز دارم ! خیلی سخته از یه زن بخوای مدام تو یه شرایط احساسی باشه ! خانوما به فراخور هورمونهای بدنیشون و ساختار روحیشون گاهی بی دلیل افت روحیه پیدا میکنن ! چطور برخورد کردن باهشون تو این شرایط خیلی تو تکامل ارتباط مهمه !
امیرم من دوست ندارم معلم باشم و این چیزارو بهت یاد بدم ! من بهت کتاب معرفی کردم و تا وقتی اون اطلاعات بهت نرسه احساس میکنم صدای احساسات من هم به گوشت نمیرسه ! میدونم شاید دوست نداشته باشی مطالعه کنی اما بخاطر من ... به خاطر رابطمون رنج این زحمت و به خودت بده ! من وقتی احساس کنم تو اون شرایط درک نشدم و مدام ازم انتظار داشتی باشی خوشحال و سرحال باشم این احساسات ناخوشایند درونم انباشته میشه و به حدی میرسه که به بیزاری میرسم !
امیر من اینقد با تو احساس راحتی میکنم که الان از نزدیک ترین کس به یه دختر که مادرشه ، تو بیشتر ازم می دونی ! میدونم اذیت میشی گریزهای احساسیمو ببینی اما بذار بازم باهت راحت باشم بازم خودم باشم من نمیخوام به حد بیزاری برسم ! امیر تو خیلی خوب و مهربونی بودن باهات آرزومه اما گاهی درک کن تنهایی حقه منه ! اینکه میگم درک کن واسه این نیس که تنهام نمیذاری هان میبینم با بزرگواری هیچی هم نمیگی میذاری برم اما میدونم اذیت میشی و چیزی نمیگی میخوام همین اذیت و نشی بدونی کاری که کردی برام لازم بوده و منتظر باشی تا پرحرارت تر و سرحال پیشت برگردم ...
کاش میشد قلبم و بشکافم و درونش و نشونت میدادم تا ببینی که چطور به جای بطن و دهلیز و سیاهرگ و سرخرگ امیر دارم و امیر دارم و امیـــــــــــــــــــر ...
امیر من و ببخش این فاصله بد جور هردومون و اذیت میکنه اما بیا ازش قدردانی کنیم چون همین فاصله امروز ، فردای روز یادمون میندازه دور از هم چقدر بی قرار و دلتنگ و ناآروم و سرگشته و تنها و و و و و وو و هستیم نه عشق مــــــــــــــــــــن ؟!
من مطمئنم اگر روزی کنار هم باشیم هیچ وقت اینقد ساعت این نوسانات و چالشها طول نمیکشه که فقط یه نگاه پر از مهر میتونه تمام لایه های درد من و پاک کنه و دور بریزه و باز این من باشم که به آغوش تو پناه میارم ...
تنها پناهگاه من ... امیر بی همتــــــــای خـــــــــــــــــــــودم ...