امیر مهربونم ... عشق بزرگوارم ... مرد بخشنده ی من ...
روشن بینی و دید وسیعت باز هم و باز هم متحیرم میکنه ! امیر تو خیلی بیشتر از تصورم پخته و آگاهی !!! عزیزم اگر کتابهای "زنان ونوسی و مردان مریخی" و "رازهایی که مردان باید در باره ی زنان بدانند" و توصیه به خوندن میکنم نه برای اینکه در تو کم و کاستی دیده باشم که اتفاقا از دانسته هات همیشه متحیر میشم ! به این دلیله که باخوندن این کتابا با یه زبون مشترک که کتاب بهمون میده با هم صحبت کنیم چون خیلی وقتا ممکنه هردومون یه مقصود داشته باشیم اما جملاتی که به کار میبریم متفاوت باشه و این باعث شه که با هم دیر به مقصود حرفمون برسیم و این مسئله ایجاد تنش کنه !
امیرم تو با حرفات ، نوشته هات ، پیش بینی مسائلی که ممکنه در آینده پیش بیاد و جویای راهکار بودنت بهم ثابت کردی چقدر از این بابت یه مرد با تجربه همراهمه که همه جوره میتونم بهش تکیه کنم ...
امیرم تو نگرانیهای من و به خوبی حس میکنی و دست پری برای رفع نگرانیام داری ! من از بدون حرف شدن رابطمون نگرانم ! وقتی دلم از دوری تو پر باشه و تنگ ... و دیگه واژه ای نمونده باشه که گفته باشم ... و چون بیزارم از تکرار ، سکوت کنم و تو سکوتم رو روی دور شدنم بذاری ... وقتی من نزدیکتر از همیشه بهت هستم ...
عزیزم با بینش باز تو نگران چیزی نیستم ! گاهی نگران خودم میشم مبادا حرفی و نزنم و تو دلم بمونه و این حرف بعدها گلومو بگیره ، اما خدا رو شکر هیچ وقت اینقد راحت نبودم و اینطور آزادانه حرفامو به زبون نیاوردم که با تو هستم ... پس اینم جای نگرانی نداره ...
اینکه چطور رابطمون و مدیریت کنیم که از آسیبهایی که امکان بوقوع پیوستن دارن دور بمونه نکته ی خیلی مهمیه که بارها و بارها بهش اشاره کردی ... صحبت کردن ، خوندن کتابا و مقاله ها ، رفتن پیش مشاورها و ... همه راهکاراییه که در یه سطح باید مهم تلقی بشن نه اینکه تا به نهایت مشکل برسیم بعد بریم پیش مشاور ! که هر موقع لزومش حس شد باید از دید یه شخص سومی که کاملا بی طرفه به خودمون و رابطمون نگاه کنیم و اون مشاور بازم مارو به حل مشکل هدایت میکنه نه اینکه مشکل و برامون حل کنه پس به خواستمون یعنی "مشکلاتمون و فقط خودمون حل کنیم" دقیقا عمل کردیم .
امیرم دیشب بحثی برای نوسانات احساسی و رفتاری خودم داشتیم که قرار شد مفصلش و اینجا برات بنویسم . سعی می کنم چند روز آینده اینجا برات با کمک اون کتابا مطرح کنم تا یه وقتایی بیشتر از درک شدن و هم با هم تجربه کنیم .
الان داشتیم یه تنش خفیف و با هم تجربه می کردیم ! امیرم ببخش اگه گاهی سرسختی نشون میدم تا رسیدن به خواستم ! من یه خیال آسوده میخوام برای آرامش داشتن و آرامش دادن ! شاید این برای تو مسئله ای نبود که بخوای جزییات محل زندگیتو بهم بگی یا نه ، اما من برام مسائل دیگه ای با این طفره رفتن از گفتن پر رنگ شد ! که خب با جواب تو مسئله برام حل شد !
امیرم باید برای شبی که ازش گفتی و اون حس قشنگی که با هم دور از هم تجربه کردیم ازت ممنون باشم ... توام به همون نسبت در تجربه ی احساسات قشنگ من موثر هستی ...
ممنونم به خاطر همه ی مهربونیات ... برای حضور گرمت ... برای عشق صادقانه ات ...