~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...

برای دلتنگیه امروز ...

نامه سوم رو با نام و یاد خدای بینمون آغاز میکنم ...


مهتابم باز هم سلام !


روزها دارن میان و میرن ! مثل همیشه نه کمتر نه بیشتر

تنها چیزی که هر روز بیشتر میشه شناخت روحیات هردومونه !

شناخت و اطمینان قلبی بینمون ! 

مهتاب شبهای بی طلوع من !


قولها و قرارها رو گذاشتیم ! نکته ها رو گفتیم ! برنامه های ابتدایی رو گفتیم ! همه و همه ...


امیدومون فقط به خداونده ! امیدومون به پروردگاره بزرگه !

مهتاب جان !


نوشته و قولها و دلمشغولی های من و به زیبا ترین شکل ممکن پاسخ دادی !


ازت بینهایت ممنونم !


مهتابم ! صدات برام به وسعت آسمانهاست و عمق صدات برام به اندازه همه دریاها ...


وقتی بیقرار میشم تنها صدای دلنشین و محکم و با وقار توئه که آرومم میکنه !


اطمینانم و به آینده دو صد چندان میکنه !


مهتاب !

دیشب یکی از بهترین شبهای زندگیم بود !


شبی که بی دغدغه کنارم بودی ، کنارت بودم ! با وجود کیلومترها فاصله ! ! !


دست بر سرم کشیدی اشکام و پاک کردی ...


مهتاب میاد روز و شبی که کنار هم باشیم و فاصله های زمینی رو هم فتح کرده باشیم ! 


نگران هستی ! میدونم ! نگران روزمره گی ! روزمره گیه عشق بینمون !

اگر امروز دچار این دغده شدی من از ابتدای عشقمون به فکر این مشکل و طبیعتا چاره و راه حل این موضوع بوده و هستم !


ولی با کمال اطمینان بهت میگم ! نگران این موضوع نباش ! با کمک هم میتونیم این مشکل رو برطرف کنیم ! با تنوع در رفتار و گفتار و ...


با گرفتار روزمره گی نشدن در نوع ارتباط و برخوردها میشه هر روز پر نشاط بود ...


وقتی به فکر مشکلی باشی خودبه خود راه حل هم گیرت میاد !


شاید الان متوجه شدی که چرا من از مشکلات آینده می نویسم !

شاید متوجه شدی که من برخلاف عرف رایج همه ارتباطات عاشقانه از همین امروز دنبال مشکلات و راه حل های برطرف کردن اونها هستم !


مهتابم ! نگران نباش ! روز اول دستت رو به من دادی و گفتی هرجا بری منم باهات میام ....


دستی که به امانت ازت گرفتم و قول دادم ! پس بیا که هنوز به ایستگاه اول سفرمون نرسیدیم ...


مهتابم نذار خوره مشکلات توی ذهنت راهی داشته باشه !

نذار فکرها و حواشی موجود از پا بندازدت !


من و تو دو نفر انسان کامل هستیم !

قول دادیم که نوسانات حق شکست مارو ندارن !


در قاموس ما شکست بی معناست 


مهتابم ! عشق من و تو عشق خیابانی و یک نگاه و یک حرف و یک لحظه نبوده !


عشق من و تو 5 سال طول کشیده تا به بلوغ برسه !


تا بیان بشه و تا راه باز کنه ...


عشقی که امروز به درختی تنومند تبدیل شده ! و نسیمهایی اینچنینی از پا در نخواهد آمد !


مگر اینکه من تو سهل انگاری کنیم .... به درخت عشقمون آب ندیم ! کود ندیم !


مهتاب


تا آخرین حد توانم برای درخت عشقمون همه کار میکنم ! تا پرندگان بیان روش و آواز عشق بخونن !

تا کبوترا روش لونه کنن !


تا سایبون خسته گی های تنهایی هامون باشه ...


تا فرزندانمون روش تاب درست کنن ! بازی کنن !


مهتاب زندگیم !


میدونم دچار دوری ها و فاصله ها هستیم !

شاید اگر لختی فرصت با هم بودن بود الان این دلشغولی ها رو نداشتی

چنان غبار دلتنگی ها رو از رو دلت میشستم که فکر همه دنیا از سرت بیرون بیاد !


مهتابم ! عشقم !


بدون اگر تو شور و نشاط داشته باشی من 80 ساله دیگه هم همینی که امروز و دیروز بودم همچنان خواهم ماند !


فقط کمی نشاط و شور میخوام !


مهتاب نگران نباش ...



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد