~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...

~*~ مهر و ماه ~*~

باشد که مرور عاشقانه هایمان جلا بخش لحظه لحظه های با هم بودنمان باشد...

"زندگی کن تا زندگی کنم"

"امیـــــــــــــــــــــــر"ـ قلبم ........

مهربون ِمن ............ من تشنه ی یه لحظه بیشتر زنده بودنم تا بیشتر دوستت داشته باشم ... تابیشتر بهت عشق بورزم ............ نگووووووووووو ! دیگه از رفتن و نبودن نگو......... من اگر زیر بار هر دردی کوه باشم زیر بار نبودن تو ، نیــــــــستم ............ نابودم ...

 "مهر"ـ جاودانه ی من ! تو اجابت همه ی خواستن های من هستی ..... به واقعیت پیوستن تمام رویاهام ... تا به حال پشت هیچ کلامی و ندیدم اینقدر محکم باشه ، که کلام تو هست !!! پشت هیچ احساسی و ندیدم اینقدر صداقت باشه ، که برای تو هست ... و هیچ آغوشی و امن تر از آغوش قدرتمند تو نمیشناسم ، که تمنای داشتنش و دارم ...

 یگانه ی قلبم ... وقتی غرق رویای بودنت می شم ، دلم نمیخواد هیچ چیز و هیچ کس من و از این حالت خارج کنه

جز صدای خودت ... جز اس ام اس خودت ...

"امیرم" ... سراپا آتیش میشم وقتی پای تلفن صدای نفسات گفتن "دوست دارم" و برات به تأخیر میندازه !!! عزیزترینم ببخش که نمیتونم ... نمیدونم چرا اما نمیتونم هنوز نمیتونم این عبارت و به زبون بیارم .............. خودم بیشتر از تو منتظرم تا این شهامت و به خودم بدم و بگم ... یه روزی که منتظرشم دلم میخواد دستات تو دستام باشه و بگم ... "دوست دارم"

"امیرم" ... عزیزـ بی قرارم ... بی تابیهامو نمیتونم ازت پنهون کنم ... آخه کی غیر از تو میتونه درکم کنه و مرهمم باشه ... پس ببخش اگه تورو هم بی قرار میکنم ... می دونم راه ما پایانش قرار و آرامشه شک نمیکنم چون چیزی که درونم به جوشش افتاده فقط یه معجزه اس !!! معجزه ای که حتما به ثمر میشینه .....

مهربون ِ قلبم ... صاحب گوشه گوشه ی این خونه ی تپنده ... گرم کننده ی تارو پود جسمم ... نوشتن و از دلت برام آغاز کن ... با هر کلام و عبارتی که باشه حتما به گوش دل من آشناست و به روحم میشینه ...

"امیرم" درسته که روح ما داره یکی میشه و در دو کالبد حلول پیدا میکنه اما ما باید گاهی هم خودمون باشیم تا با "خود" بودن ، لحظاتی برای کسب انرژی برای ادامه دادن راه ـ "با هم بودنمون" داشته باشیم ... پس نباید در هم حل بشیم ...  

خودت باش عزیزم ... با زبون خودت بهم عشق بورز ... چیزی و خلاف خواسته ی قلبیت به خاطر من نپذیر ... راهی و به خاطر من انتخاب نکن که میدونی وسط راه انرژی کم میاری ... من درک میکنم و تورو همینطوری که هستی "دوست دارم"  

من میخوام همین "امیری" که وجود داره با عشق من بارور بشه و شکوفا ... به پشتوانه ی علاقه ی بی قید و شرط من بالا بره و من اون و تو "اوج" ببینم ... این آرزوی منه عزیزم ....

"امیرم " ترس از عشق ورزی وقتی این تصور و داشته باشی که مبادا طرف تو با این ابراز به خودش غرّه میشه و تورو به بازی میگیره ، بدترین شکنجه ی روحی هست که می تونه دامن یه عاشق و بگیره ...  

"امیرم" من رها از هر دغدغه ای علاقم و برات عیان کردم ... نه به این خاطر که نمیتونستم جلوش رو بگیرم که برعکس من بی نهایت توی این کار قوی هستم ... من با تو مثه خودت بودم چون بهت ایمان داشتم ... چون به تو و به عشق تو و روح بزرگت یقین دارم ... چون میدونم هرچقد بکارم هزار برابر درو میکنم ... چون تو معجزه ی زندگیه منی ...

پس فارغ از هر خیال نا آسوده ای با من "باش" با من "بمون" تا بی صدا تاریخی از عشق راستین بنویسیم ... تا بی خبر از همه ی دنیا به همه ی آدمیان به خاطر احساس بی همتامون فخر بفروشیم ... 

           تا زندگی کنیم ... همیشه زندگی کنیم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد